يکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۳۱
کد مطلب : ۱۹۷۳
plusresetminus
اغلب گروگانگیری‌ها پایان روشنی دارند؛ بیشترشان با دستگیری گروگانگیر و آزادی گروگان به پایان می‌رسد، اما در جریان یکی از عجیب‌ترین گروگانگیری‌های دهه اخیر با وجود دستگیری گروگانگیر هیچ‌وقت به روشنی سرنوشت گروگان روشن نشد تا این گروگانگیری پایانی باز داشته باشد.
جزئیات عجیب ترین گروگانگیری‌ دهه اخیر منتشر شد
صبح‌شد: اغلب گروگانگیری‌ها پایان روشنی دارند؛ بیشترشان با دستگیری گروگانگیر و آزادی گروگان به پایان می‌رسد، اما در جریان یکی از عجیب‌ترین گروگانگیری‌های دهه اخیر با وجود دستگیری گروگانگیر هیچ‌وقت به روشنی سرنوشت گروگان روشن نشد تا این گروگانگیری پایانی باز داشته باشد.

روز ششم مرداد‌ماه سال ۹۲ محمدامین ۵ ساله طبق معمول قرار بود به کلاس ژیمناستیک برود. خانه آن‌ها در شهرستان جوین از توابع استان خراسان‌رضوی بود و فاصله چندانی تا باشگاه نداشت. هر روز پدرش او را تا جلوی در باشگاه می‌رساند و چند ساعت بعد دوباره دنبالش می‌رفت. آن روز، اما محمدامین تصمیم گرفته بود به تنهایی به باشگاه برود. دستان کوچکش را بالا گرفت و رو به مادر گفت: «من دیگر مرد شده‌ام و می‌خواهم تنهایی بیرون بروم».

پدر و مادر دل‌شان نمی‌آمد غرورش را بشکنند. محمدامین ساکش را روی دوشش انداخت و خداحافظی کرد؛ مادر نگران بود و پدر دلواپس. به همین دلیل پدر تصمیم گرفت با کمی فاصله مراقب پسرش باشد. لحظاتی از خارج شدن پسر ۵ ساله نگذشته بود که پدر دنبالش رفت، اما او را پیدا نکرد. پدر محمدامین نمی‌خواست بد به دلش راه بدهد و سوار بر خودرواش طول مسیر را چند مرتبه رفت و آمد، اما اثری از پسرش نبود. یعنی چه اتفاقی برای پسرک افتاده بود؟

مرد دلش نمی‌آمد به همسرش بگوید که پسرشان گم شده، اما بعد از چند ساعت جست‌وجوی بی‌ثمر مجبور بود واقعیت را به همه از جمله مادر محمدامین بگوید. چند ساعت از ناپدید شدن پسربچه گذشته بود که همه شهر از این ماجرا باخبر شدند.

اهالی جوین تا صبح آرام و قرار نداشتند. مردم همه به کمک این خانواده آمده بودند تا فرزندشان را پیدا کنند، اما این تلاش‌ها فایده‌ای نداشت و هیچ‌کس نمی‌دانست محمدامین کجاست و چه بلایی بر سرش آمده است. در سوی دیگر این ماجرا مادر محمدامین قرار داشت. او که جز محمدامین پسری ۸ ماهه داشت لحظات سختی را سپری می‌کرد و تا سحر چشم انتظار خبری از پسرش بود. اما وقتی شوهرش با دست خالی برگشت امیدش ناامید شد.

۲۳ ساعت از مفقود شدن پسرک می‌گذشت و مادر او در خانه زانوی غم بغل گرفته بود. افکار پریشان یک لحظه رهایش نمی‌کرد. نمی‌دانست پسرش شب کجا خوابیده و حالا سیر است یا گرسنه. ناگهان زنگ تلفن به‌صدا در‌آمد. زن با بی‌قراری گوشی را جواب داد تا شاید کسی از پسرش خبری به او بدهد. آن سوی خط صدایی سرد و خشن جوابش را داد: «پسرت دست من است. اگر می‌خواهی زنده بماند به شوهرت بگو باید ۵۰۰ سکه طلا به من بدهد».

زن ناخودآگاه اشک‌هایش سرازیر شد و شروع به التماس کرد تا شاید بتواند فقط برای لحظه‌ای صدای پسرش را بشنود، اما مرد گروگانگیر زن را تهدید و تماس را قطع کرد.

وقتی معلوم شد محمدامین، گروگان گرفته شده است، خانواده‌اش همه چیز را به پلیس سپردند. به سرعت گروه ویژه‌ای برای رهایی گروگان ۵ ساله تشکیل شد و کارآگاهان با استفاده از همه سرنخ‌های موجود تلاش خود را برای آزاد کردن محمدامین آغاز کردند.

آنان می‌دانستند آدم‌ربا باز هم با خانواده گروگانش تماس می‌گیرد. به همین دلیل با ارائه آموزش‌های لازم از آن‌ها خواستند درصورت تماس مجدد با خواسته‌های او موافقت کنند.

چند روز بعد مرد ناشناس باز هم تماس گرفت. ردیابی نشان می‌داد او از طریق تلفن عمومی و از شهرستانی دورافتاده تماس می‌گیرد.

او باز هم شروع به تهدید کرد. چند روز بعد وقتی او بار دیگر برای باج‌خواهی تماس گرفت با اقدامات پلیسی و سرعت عمل مناسب، آدم‌ربا دستگیر شد، اینجا بود که امید به خانه محمدامین بازگشت.

متهم براتعلی نام داشت و بررسی سوابق‌اش نشان می‌داد پیش از این در چندین فقره سرقت مسلحانه مشارکت داشته و از تبهکاران سابقه‌دار منطقه است.

خیلی زود بازجویی‌ها آغاز شد تا براتعلی محل نگهداری گروگان ۵ ساله‌اش را افشا کند. همه بی‌قرار بودند تا بدانند محمدامین کجاست و در چه شرایطی نگهداری می‌شود. مأموران تلاش کردند تا سریع‌تر از متهم اعتراف بگیرند، اما او هنگام بازجویی یکباره بیهوش شد.

پزشکان فورا بر بالینش حاضر شدند و معلوم شد او بر اثر سکته قلبی فوت شده است. با مرگ گروگانگیر بار دیگر امید‌ها برای یافتن محمدامین رنگ باخت.

هیچ‌کس از سرنوشت محمدامین اطلاعی نداشت و فوت شدن براتعلی هم پلیس را با بن‌بست مواجه کرده بود. با وجود این مأموران مدتی بعد زنی را که با متهم در ارتباط بود بازداشت کردند، اما او هم گفت از سرنوشت محمدامین اطلاعی ندارد.

پدر و مادر پسربچه آنچه بر سر فرزندشان آمده بود را باور نداشتند و می‌خواستند به هر قیمتی که شده به جگرگوشه‌شان برسند.

افراد مختلفی از دعانویس و فالگیر گرفته تا افراد کلاهبردار با آن‌ها تماس گرفتند و وانمود کردند که از محمدامین خبر دارند، اما هیچ‌کدام از این کار‌ها فایده‌ای نداشت.

حتی پلیس هم پس از مدتی دست از تحقیقات کشید و اعلام کرد محمدامین دچار سرنوشت نامعلومی شده است. از این ماجرا حدود ۷ سال می‌گذرد و هنوز هیچ‌کس به‌درستی از سرنوشت محمدامین، گروگان ۵ ساله اطلاعی ندارد.

فیلم سینمایی «هزارتو» به کارگردانی امیرحسین ترابی، نویسندگی طلا معتضدی و بازی شهاب حسینی، ساره بیات و پژمان جمشیدی که در سال ۷۹ ساخته شد داستانی شبیه به این حادثه دردناک دارد.

انتهای پیام/
https://sobhshod.ir/vdcb.zb8urhb9fiupr.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما