رجب طیب اردوغان، رییسجمهور ترکیه، در اقدامی غیرمنتظره مدعی شد که مرزهای تاریخی باید به جای خود برگردند.
كالبدشكافی ادعای رجب اردوغان
17 مهر 1400 ساعت 9:19
رجب طیب اردوغان، رییسجمهور ترکیه، در اقدامی غیرمنتظره مدعی شد که مرزهای تاریخی باید به جای خود برگردند.
صبح شد: رجب طیب اردوغان، رییسجمهور ترکیه، در اقدامی غیرمنتظره مدعی شد که مرزهای تاریخی باید به جای خود برگردند. طرح این ادعا سبب شد تا این سوال مطرح شود که هدف اردوغان از طرح این موضوع چیست؟ در این یادداشت به دنبال پاسخ به دو سوال هستیم؛ سوال اول اینکه تا چه حد این ادعا پایه و اساس دارد و سوال دوم اینکه ریشههای طرح چنین موضوعی کجاست؟ در مورد سوال اول به نظر میرسد طرح اینموضوع به چند دلیل بیاساس است: ۱- اولا مرزهای جغرافیایی موجود در خاورمیانه بر اساس سیاستهای استعماری شکل گرفته و خاورمیانه موجود محصول توافقات بینالمللی دو قدرت بزرگ زمان جنگ جهانی اول یعنی انگلستان و فرانسه است. ۲- اگرچه این مرزها بر اساس سیاستهای استعماری شکل گرفته، اما اکنون احترام و پایبندی به آن برای کشورهای عضو سازمان ملل و متعهد به کنوانسیون وین الزامی است. ۳- آقای اردوغان یا هر کس دیگری باید از این مهم مطلع باشد که در صورت بازگشت به تاریخ نمیتوان نقطه مشخصی را برای انتهای این بازگشت مشخص کرد و هر دولتی دوست دارد برای ترسیم مرزهای جغرافیایی خود به تاریخی برگردد که در اوج بوده است، لذا در آن صورت ممکن است بسیاری از کشورها از روی نقشه جغرافیایی سیاسی محو شوند. اما در خصوص سوال علت طرح چنین موضوعی در مقطع کنونی از سوی اردوغان به نظر میرسد طرح این موضوع در مقطع کنونی نتیجه تصمیم امریکا مبنی بر خروج نیروهایش از منطقه باشد. خروج نیروهای امریکا از منطقه و توجه این کشور به حوزههای دیگر دو پیامد مهم در منطقه داشت: یکی لزوم جایگزینی ساختار امنیتی جدید در منطقه و دوم ایجاد فرصت برای بازیگران محلی جهت طرح و تلاش برای عملیاتی کردن رویای خود. یکی از این بازیگران محلی دولت ترکیه است و طرح ادعای بازگشت به مرزهای تاریخی باید در چارچوب دکترین نو عثمانیگری ترکیه تحلیل شود. پس از به قدرت رسیدن حزب اسلامگرای عدالت و توسعه به عنوان شعبهای از اخوانالمسلمین در ترکیه از سال ۲۰۰۲ به بعد به تدریج در سیاست خارجی این کشور یک دگردیسی کامل شکل گرفت که از مهمترین نتایج آن فاصلهگیری از غرب و رویکرد جدید به کشورهای منطقه و همسایه بود. هدف اساسی ترکیه از دکترین جدید خود احیای نفوذ سیاسی، معنوی، تاریخی و اقتصادی خود بر محدودههای تحت سیطره امپراتوری عثمانی یعنی از غرب آسیا تا شمال آفریقا بود. تعقیب چنین راهبردی از سوی رهبران ترکیه با اتکا به ادعاهای تاریخی، نژادی، مذهبی و توانایی اقتصادی بود. پشتوانه ترکیه برای عملی کردن این ادعای خود تحول اقتصادی این کشور در دوران حاکمیت حزب عدالت و توسعه بود. بدین ترتیب گسترش روابط اقتصادی با همسایگان، استفاده از مولفههای تاریخی و فرهنگی به ویژه نژاد در مناطق ترکزبان برای گسترش نفوذ معنوی همراه با بهرهبرداری از نفوذ دینی اخوانالمسلمین در جهان اسلام همه و همه فرصت مناسبی در اختیار رهبران ترکیه قرار داد تا سیاستهای خود را اجرا و علنا اردوغان با بر تن کردن لباس رهبران عثمانی، ادعای رهبری جهان اسلام را برای خود مطرح کند، ادعایی که از سوی بسیاری از رهبران کشورهای منطقه نیز مورد استقبال قرار گرفت. البته نباید این مهم را نادیده گرفت که چالش موجود در روابط ایران و غرب، همکاری دو گفتمان اخوانی و سلفیها در برخی مناطق مانند سوریه علیه گفتمان شیعی و مهمتر از همه تلاش غرب برای معرفی حکومت لاییک ترکیه به عنوان مدل مطلوب پس از شکلگیری دومینوی تحولات بهار عربی در موفقیت رهبران ترکیه برای نیل به اهداف خود نقش موثری داشتند؛ لذا نگارنده مدعی است که طرح ادعای بازگشت به مرزهای تاریخی از سوی اردوغان پازلی دیگر از همان سیاست نو عثمانیگری ترکیه برای گسترش نفوذ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود از غرب آسیا تا شمال آفریقاست منتها با این تفاوت که این کشور درصدد است تا در صورت امکان با تغییر جغرافیای سیاسی برخی مناطق نقاط ضعف فراروی تحقق دکترین نو عثمانیگری را برطرف و زمینه موفقیت این راهبرد را بیشتر برای خود فراهم کند؛ به عنوان مثال در راستای همین هدف بود که ترکیه پس از سقوط رژیم صدام درصدد تجزیه عراق و سلطه بر مناطق نفتخیز این کشور برآمد، تلاشی که به دلیل مخالفت کشورهای منطقه از جمله ایران ناکام ماند. پازل دوم سیاست ترکیه برای تغییر جغرافیای سیاسی منطقه در راستای دکترین نو عثمانیگری حمایت از مخالفان سوریه و تلاش برای سرنگونی بشار اسد و در صورت امکان تغییر جغرافیای سیاسی این منطقه بود، تلاشی که اینبار نیز به دلیل مقاومت ایران و همپیمانانش ناکام ماند. به نظر میرسد اکنون پازل سوم این سیاست تصمیم ترکیه برای تغییر در مرزهای جغرافیایی شمال ایران در منطقه مرزی ایران با ارمنستان است. ترکیه به دنبال آن است تا با حمایت از آذربایجان در مقابل ارمنستان و حمایت از این کشور در اشغال استان مرزی سیونیک ارمنستان راه ارتباطی و تجاری ایران با ارمنستان را مسدود و امکان عملیاتی شدن پروژه تاریخی مسیرباکو نخجوان -آنکارا را فراهم کند، پروژهای که در صورت عملیاتی شدن آن نه تنها نقش رقیب منطقهای ترکیه یعنی جمهوری اسلامی ایران رادر منطقه قفقاز جنوبی تقریبا به صفر کاهش میدهد، بلکه فرصت مناسب در اختیار ترکیه برای برقراری سلطه کامل اقتصادی و فرهنگی خود بر منطقه قفقاز جنوبی فراهم میکند؛ لذا یکی از مهمترین راهکارهای دولت ترکیه در شرایط فعلی دمیدن در تنور اختلافات میان ایران و جمهوری آذربایجان در مرزهای شمالی ایران است. اختلاف میان ایران و آذربایجان اگرچه به ظاهر بر سر موضوع عبور کامیونهای ایرانی در ارمنستان است ولی واقعیت این است که ترکیه نقش محوری در افزایش تنش در روابط میان دو کشور همسایه با هدف تغییر جغرافیای سیاسی منطقه به منظور عملیاتی کردن پروژه ارتباطی مسیر باکو -نخجوان آنکارا در راستای دکترین نو عثمانیگری خود دارد. اما جمهوری اسلامی ایران باید چه کند؟ ۱- اولا درهای دیپلماتیک را به روی همسایگان خود در شمال به ویژه آذربایجان نبندد. ۲- با نمایش توان اقتدار نظامی خود به شدت با تغییر مرزهای جغرافیایی و موقعیت ژئوپلیتیک منطقه مخالفت کند. ۳- پای روسیه را به منازعات قفقاز باز کند. البته باید منتظر ماند و دید تا چه حد روسیه حاضر به استفاده از کارت خود در این حوزه برای جمهوری اسلامی ایران است، چراکه این کشور با طرفهای دیگر منازعه در منطقه نیز منافع مشترک و در عین حال چالشهایی دارد.
انتهای پیام/
کد مطلب: 4864