سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۰
کد مطلب : ۲۵۷۷
plusresetminus
هم‌رفتاری مسافران مترو
صبح‌شد: جمعیتی را که هر روز با مترو، در شهر تهران جابه‌جا می‌شوند، می‌توانیم یک جامعه‌ای در دل جامعه تهران یا هر شهر دیگری درنظر بگیریم. جمعیتی که در این جامعه در حال رفت‌وآمدند، در روز صورت‌های متفاوتی به‌خود می‌گیرد. اوایل صبح صورت این جامعه کارگری، کارمندی و کارشناسی است؛ جامعه‌ای که قرار است در روز فعالیتی را انجام بدهد.

بین ساعت‌های ۱۰ صبح تا دو، سه ظهر، مترو تغییر چهره می‌دهد و به فضای عمومی مردمی تبدیل می‌شود که تعاملات شهری آزاد را در اختیار دارند، یعنی افراد حاضر در این فضا بیشتر مراجعه‌کنندگانند؛ کسانی که با ادارات، سازمان‌ها، دانشگاه‌ها، فضای آموزشی، بهداشتی، ورزشی و... کار دارند.

غروب دوباره مترو در اختیار افراد شاغل قرار می‌گیرد؛ بنابراین مترو در طول روز ۳ صورت پیدا می‌کند، ۲ صورت فعالان جامعه‌اند و یک صورت هم افرادی‌اند که خودشان شاغل نیستند و با سازمان‌ها و اداره‌ها کار دارند. این رفت‌وآمد در مترو، منجر می‌شود که تعاملات اجتماعی، فرهنگی و حتی تجاری خاص در این فضا شکل بگیرد. یک بخش از تعاملات تجاری و اقتصادی مربوط به دستفروشان و فروشنده‌های زن و مرد است که بین واگن‌ها و قطار‌ها در رفت‌وآمدند و یک بخش هم مربوط به فضایی است که در خود ایستگاه‌های مترو به فعالیت‌های اقتصادی اختصاص داده شده است.

یک‌سری هم فعالیت‌های فرهنگی و تعاملات انسانی هم در این فضا صورت می‌گیرد، طبیعی است که این اتفاق بیفتد، چرا که ۸۰ درصد کاربران مترو در تهران مشترک هستند. کسانی که کاربر اصلی مترو هستند و برای حمل‌ونقل از این وسیله استفاده می‌کنند، ۸۰ درصد ثابتند. ۱۰ درصد مسافران تهرانی هستند که به‌صورت اتفاقی از این وسیله استفاده می‌کنند. ۱۰ درصد هم مسافرانی‌اند که از شهرستان‌های دیگر می‌آیند و مسافر این وسیله می‌شوند.

این جامعه ۸۰ درصدی در طول زمان روی هم تأثیراتی می‌گذارند. در تعاملات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، رفتار‌ها روی هم تأثیر می‌گذارد. دختری دارم که دانشجو است و از مترو استفاده می‌کند. روز‌های اول برای خوشایند ما مثل فروشنده‌های مترو حرف می‌زد، اما بعد از مدتی، دیدم خود او مثل همان فروشنده‌ها صحبت می‌کند، واژه‌هایی را به‌کار می‌برد که آن‌ها برای جلب مشتری به‌کار می‌برند.

به‌طور طبیعی رفتاری که آدم‌ها از خودشان دارند، قابلیت کپی، توزیع و تکثیر دارد. نکته‌ای که برای من جالب است، این است که اهالی مترو، فرهنگ متروسواری را بعد از مدتی یاد می‌گیرند و رفتارهایشان شبیه به هم می‌شود. به‌خاطر همین شبیه شدن رفتارهاست که وقتی آدم ناآشنایی مثل من سوار مترو می‌شود، بلد نیست که مثل آن‌ها رفتار کند و کاملا مشخص است که متروسوار نیست.

همه حواسشان به کیف و جیبشان است، همدیگر را هل نمی‌دهند، بلدند که در شلوغی چطور سوار و چطور پیاده شوند. خیلی آرام می‌ایستند، اما من، چون به فضا آشنا نیستم، به‌قدری سروگردن به اطراف می‌گردانم، وقتی پیاده می‌شوم، گردن درد می‌گیرم. آن‌هایی که جزیی از جامعه مترو هستند، وقتی وارد این فضا می‌شوند نسبت به بقیه عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دهند، چون به فضا عادت دارند.

عموم کسانی که در مترو هستند، حواسشان جای دیگر است، اتفاقاتی که اطرافشان می‌افتد، برایشان عادی است. اگر کسی رفتاری متفاوت از بقیه داشت، مشخص است که تازه وارد است. قاعدتا سبک زندگی و تعامل خاص بین این افراد شکل می‌گیرد. افراد، خیلی از رفتار‌های همدیگر را کپی می‌کنند و یاد می‌گیرند که چطور با هم تعامل سازنده داشته باشند، مثلا می‌دانند که چطور و به‌موقع سوار قطار شوند و با بقیه درگیر نشوند. قطار ۳۰ ثانیه بیشتر در ایستگاه توقف ندارد و مسافران باید سریع باشند؛ اگر قرار بود مردم هر روز اینطور سوار اتوبوس شوند، مطمئنا درگیری ایجاد می‌شد. در مترو بیشتر همه دنبال این هستند که برای دیگری جا باز کنند.

فرهنگ یاریگری در مترو هم برای من جالب است. در متروی ایران این امکان وجود ندارد، اما من یک‌بار در استانبول سوار مترو شدم، کارت مترو نداشتم و به‌جای من خانمی کارت کشید، می‌خواستم به او پول بدهم، گفت نه این کار در مترو باب است؛ این یعنی همراهی و همکاری. این اتفاق را من در ایستگا‌ه‌های اتوبوس ایران هم دیده‌ام. نوع همکاری و همیاری در مترو‌های ایران هم هست، اما نظر بعضی‌ها این است که این فرهنگ یاریگری کم شده است.

مثلا اینکه قبلا اگر پیرزن یا پیرمردی در واگن بودند، جوان‌ها جایشان را به آن‌ها می‌دادند، اما حالا این اتفاق کم می‌افتد. من هم این حرف را قبول دارم، اما این اتفاق چه دلیلی دارد؟ هر فعالیت مثبت نیازمند فضای عمومی سالم است. این یاریگری با حال مردم ارتباط دارد. اگر در مترو نگاهی به مردم بیندازید، می‌بینید همه اخم دارند. مردمی که عبوس هستند، حس یاریگری ندارند. چرا؟

یک دلیلش این است که شرایط حاکم بر فضای عمومی کشور و شرایط کروناست. مردم کرخت شده‌اند. یک دلیل هم به‌خاطر این است که بعضی‌ها رفتاری را نشان می‌دهند که بقیه از تکرار فعالیت مثبت‌شان پشیمان می‌شوند. در کل هم فضای عمومی - فرهنگی و هم فضای عمومی- روانی و هم فضای عمومی – اقتصادی وهم بعضی از واکنش‌های افراد باعث می‌شود این یاریگری کم شود، اما باز هم وجود دارد. در قشر‌های نزدیک به هم این همیاری بیشتر می‌شود.

در مترو اتفاق دیگری هم می‌افتد و اعتمادسازی است. در فضای کسب‌وکاری که در مترو وجو دارد، تعامل واقعی پولی و مالی اتفاق می‌افتد. به‌خاطر همین تأثیر و تاثرش زیاد است. اگر احیانا فروشنده‌ای جنسی بفروشند که تقلبی، گران‌تر از قیمت واقعی باشد، افراد را به مترو و فضایش بی‌اعتماد می‌کند.

آدم‌ها از نظر ذهنی به جا‌هایی که خاطره خوبی ندارند، بی‌اعتماد می‌شوند، مثلا خیابانی را که آنجا تصادف کرده اند، دوست ندارند. اگر من جای شهرداری باشم و اگر قرار باشد دستفروشی در مترو باب شود، اتفاقا از آن‌ها حمایت می‌کنم برایشان کارت صادر می‌کنم و حتی از آن‌ها مالیات می‌گیرم و یک کمدی برایشان درنظر می‌گیرم. این خدمات منجر به جلب اعتماد می‌شود و حتی مردم با اطمینان بیشتری از آن‌ها خرید می‌کنند.

اگر هم فردا خطایی از آن‌ها سر می‌زد می‌توان گریبانشان را گرفت. از آن‌ها مالیات گرفته می‌شود تا به فعالیت‌شان در مترو پایبند باشند. تأکید من بر ساماندهی این افراد است. البته کارکنان مترو باید در این جامعه دیده شوند، این‌ها زمانی دیده می‌شوند که با دستفروشان به‌دلیل فعالیت غیرقانونی‌شان برخورد می‌کنند. به همین دلیل است که می‌گویم این افراد باید ساماندهی شوند. به هر حال این دستفروشان، قربانی نظام کلان اقتصادی کشورند. اما زمانی‌که با آن‌ها برخورد می‌شود، رسانه‌ها، به سرعت خبررسانی می‌کنند. درست است که شهرداری حق اعمال خشونت ندارد، اما می‌تواند با فعالیت‌های غیرقانونی برخورد کند. در درگیری میان انتظامات مترو و دستفروشان، اگر بگویند حق با چه‌کسی است من می‌گویم حق با انتظامات است. اگر این افراد ساماندهی شوند، این وضعیت آشفته هم تمام می‌شود. در هیچ جای دنیا دستفروشی در مترو مثل ایران نیست.

در کشور‌های دیگر با بسیاری از مسائل ممکن است مخالف باشند، اما چون آن مسئله وجود دارد، ساماندهی‌اش می‌کنند. در ایران هم دستفروشی باید به این شکل ساماندهی شود. شاید مخالف فعالیت این افراد باشند، اما چون دستفروشی وجود دارد، بهتر است آن را ساماندهی کنند.

*اردشیر گراوند ـ جامعه‌شناس

انتهای پیام/
https://sobhshod.ir/vdcc.mqia2bqpmla82.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما