زنان سراسر جهان در عین تفاوتها، رنجها و تجربیات مشترکی نیز دارند که آنها را به هم پیوند میزند.
صبحشد: زنان سراسر جهان در عین تفاوتها، رنجها و تجربیات مشترکی نیز دارند که آنها را به هم پیوند میزند.
زنبودن در جوامع معاصر با سطوحی از رنج و ستم جنسیتی همراه است؛ ازاینرو دور از انتظار نیست که مقاومت در برابر رنج و تلاش برای رهایی از ستمهای مبتنی بر جنسیت در جوامع مختلف، شباهتهایی نیز داشته باشد. وقتی در ۱۵ اکتبر ۲۰۱۷ آلیسا میلانو، بازیگر زن آمریکایی، توییتی با مضمون دعوت به افشاگری درباره آزار جنسی را منتشر کرد، احتمالا نه او و نه هیچکس دیگر فکر نمیکرد در ۲۴ ساعت نیممیلیون زن دعوت او را با عبارت «من هم»، همراهی و روایتهایشان را از آزار جنسی بازگو کنند و جنبشی را شکل بدهند که حالا اهمیتش در تراز جنبش «والاستریت را اشغال کنید» و «جان سیاهان مهم است» ارزیابی میشود. جنبش «می تو» برایند آگاهی جمعی زنان است و به زنان این قدرت را میدهد که بار دیگر مانند سالهای دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ آنچه را منحصر به حوزه خصوصی قلمداد میشود و عموما به اسم «تجربه شخصی» مُهر سکوت بر آن زده میشود، به حوزه عمومی بیاورند و این باور را احیا کنند که «شخصی سیاسی است».
تز «شخصی سیاسی است»، این واقعیت را پیشروی جامعه مینهد که تجربیات زنان از استثمار، تبعیض و خشونت، نهتنها استثنائی و منحصربهفرد نیست، بلکه سیستماتیک است. این تز ارتباط بین تجربیات شخصی زنان و ساختارهای کلان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ارتباطی را تشخیص میدهد و به زنان آگاهی و قوت قلب میدهد که در تجربیاتشان تنها نیستند و با تلاش جمعی میتوانند وضعیت بهتری را خلق کنند. جنبش میتو که دربرگیرنده رنج مشترک زنان بود، به مرزهای آمریکا و انگلیسیزبانان محدود نشد و با استفاده از امکانات فضای مجازی، جهان را درنوردید. از جمله، سه سال بعد کاربران زن ایرانی، توییتهایی را منتشر کردند که حاوی تجربههای آنها از آزار و تجاوز جنسی بود.
ابعاد این افشاگری بهزودی گسترش یافت و روایتهای دانشجویان، روزنامهنگاران، کارمندان شرکتها و دیگران پرده از آزارگری جنسی مردانی برداشت که بعضا چهرههای شناختهشده و از نظر اجتماعی موجه بودند. روایتهای زنان نشان میداد مردانی که در جایگاه اجتماعی بالاتری نسبت به زنان قرار دارند، با اتکا بر اقتدار منضم بر موقعیتشان، مرتکب سوءاستفاده و آزار جنسی شدهاند.
جنبش «من هم» با توجه به الزامات اخلاقی و محدودیتهای فرهنگی جامعه ایران، حرکتی بیسابقه و کمنظیر به شمار میرود که از این جهت میتوان آن را با جنبش میتو در جوامع غربی متفاوت دانست.
در فرهنگی که زنان مسئول هر نوع آزار و تجاوز شناخته میشوند و در صورت مورد تجاوز و آزار قرارگرفتن، تنبیه و دستکم سرزنش میشوند، بازگوکردن تجربه آزار امر آسانی نیست. زنانی که در حوزه عمومی دست به افشاگری میزنند، با خطر باورنشدن، جدیگرفتهنشدن، شماتت و مقصر قلمدادشدن روبهرو هستند؛ با وجود این همراهی و حرکت جمعی، این شجاعت و قدرت را به زنان داد که سکوت نکنند. دشواری افشاگری آزار جنسی و انگ اجتماعی بعدی، آنجا مشخص میشود که بسیاری از زنان همراه با این حرکت مجبورند هویت واقعیشان را پنهان کنند. اکنون با گذشت حدود یک سال از شروع جنبش من هم در ایران، این سؤال مطرح است که آیا این جنبش توانست موفق شود یا شکست خورده و به بنبست رسیده است؟
برای پاسخ به این سؤال باید محتاط بود؛ چون ارزیابی موفقیت یک حرکت اجتماعی بهسادگی ممکن نیست، بهخصوص اگر زمان زیادی از آن نگذشته باشد. با وجود این میتوان گفت جنبش من هم در ایران تأثیرات مهمی داشته است که نمیتوان از آنها چشمپوشی کرد. این جنبش حرکت بدیع و جدیدی است که توانسته کلیشههای موجود و تفکرات قالبی درباره آزار جنسی و تجاوز را زیر سؤال ببرد و زوایای تاریک مسئله آزار جنسی را تا حدودی روشن کند.
این جنبش، یک جنبش تقریبا غیرمتمرکز بود که از سوی کنشگرانی شکل داده شد که فعالان حرفهای جنبش زنان به شمار نمیآیند. افشاگری درباره یکی از مسائل زنان، در شرایطی که فعالیتهای آگاهیبخشی کنشگران جنبش زنان در عرصه عمومی با محدودیتهایی مواجه است، حکایت از آن دارد که در عصر ما، سرچشمههای آگاهی قابل کنترل نیست و زیست متفاوت زنان و هستی اجتماعی آنها در این دوره خود میتواند سرچشمه آگاهی و شناخت و معرفت جدیدی به مسئله زن باشد.
زنان با اندیشیدن درباره وضعیت موجود و وضعیت مطلوب و نقد و مقایسه مداوم به نتایج جدیدی میرسند که کنشهای جدیدی از آن زاییده میشود. با این نگاه جنبش من هم را میتوان بخشی از جنبش بزرگتری دانست که جنسیت را بهعنوان مبنایی برای تبعیض نمیپذیرد و درباره ستم جنسیتی، چون و چرا میکند. جنبش من هم دستکم در جامعه مدنی ایران موفقیتهایی را کسب کرد و موجب شد اعتبار و منزلت اجتماعی آزارگران نامدار با چالشی جدی مواجه شود و برخی از آنها با مداخله برخی نهادها و کنشگران مدنی، تاوانهایی بپردازند.
اما نقدهایی را نیز میتوان بر این جنبش مطرح کرد. کنشگران جنبش من هم، عموما از میان زنان طبقه متوسط شهری، تحصیلکرده و زنان روشنفکر هستند و این جنبش نتوانست عمومیت چندانی پیدا کند. از طرفی روایتگری زنان به فضای مجازی محدود ماند و نتوانست به فضای اجتماعی واقعی منتقل شود و به یک مطالبه جمعی برای پیگیری موارد آزار جنسی و پیشگیری از آن منتهی شود.
درحالیکه یکی از توقعات و انتظارات زنان، پاسخ دستگاه حقوقی به مسئله آزار جنسی و اندیشیدن تدابیری برای مقابله با آن بود، اما غیر از بازداشت و محاکمه یکی از آزارگران، این مسئله در سطح کلان به سکوت برگزار و نادیده گرفته شد. با چنین وضعیتی برخی معتقدند افشاگری درباره ناامنبودن فضاهای هنری، فرهنگی، دانشگاهی و کسبوکار و امکان آزار زنان، آن هم در شرایطی که تدبیر جدی برای مقابله با آن اندیشیده نشده، ممکن است به محدودیت بیشتر زنان، بهویژه زنانی که به اجتماعات سنتی تعلق دارند، منجر بشود.
آنچه مسلم است، این است که جنبش «من هم» با تمام نقاط قوت و ضعفش برای زنان ایرانی تمام نشده و مسیری پیشروی آنان گشوده است که تجربههایشان از صور مختلف ستم جنسیتی را شخصی تلقی نکنند و با اتکا به آن شعار راهگشای «شخصی سیاسی است»، بهدنبال ریشهها و عواملی باشند که ستم جنسیتی و موقعیت فرودست آنها را رقم زده است و تغییر در وضعیت خود را نه با توهمات موفقیت فردی، بلکه بهطور جمعی و در همبستگی با زنان دیگر دنبال کنند.