سه شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۰۸:۳۶
کد مطلب : ۷۴۱۴
plusresetminus
تکراری‌ترین سؤال این روزهای فوتبال ایران این شده؛ آیا با دراگان اسکوچیچ به جام جهانی می‌رویم یا اینکه قرار است فرد دیگری جای او را روی نیمکت بگیرد؟
اسکوچیچ رفتنی شد؟
تکراری‌ترین سؤال این روزهای فوتبال ایران این شده؛ آیا با دراگان اسکوچیچ به جام جهانی می‌رویم یا اینکه قرار است فرد دیگری جای او را روی نیمکت بگیرد؟ در واقع این پرسش نه‌تنها ذهن مخاطبان فوتبال ایران را مشغول کرده، بلکه شاید مهم‌ترین سؤالی باشد که خود دراگان هم دارد. این مربی کروات به‌خوبی متوجه شکاف ایجاد‌شده در بدنه فدراسیون فوتبال و نگاه بازیکنان تیم ملی به خودش شده و به واسطه پایگاه نه‌چندان قوی مردمی، خیلی به حضورش در جام جهانی خوش‌بین نیست.

دراگان، فوتبال ایران را از ورطه خطرناکی که به واسطه مارک ویلموتس، «مرد نجیب» مهدی تاج، در آن گیر افتاده بود، نجات داد و سریع‌ترین صعود را به جام جهانی رقم زد. بعد از صعود ایران به جام جهانی، دوگانگی و تعارض شکل جدی‌تری گرفت؛ عده‌ای حق را به این سرمربی داده و صعود به جام جهانی را پای او نوشتند و عده‌ای دیگر که اتفاقا تعدادشان کم هم نیست، رفتن به جام جهانی را به توانمندی بازیکنان ایران مرتبط دانستند. در ‌این‌ بین تنها یک معمای بزرگ وجود دارد که اگر رفتن به جام جهانی کار بازیکنان بوده، چطور آنها در عصر ویلموتس درخششی نداشته و تا آستانه حذف در همان دور اولیه پیش رفتند؟ شایعه‌ای که در پاسخ به این پرسش از سوی عده‌ای مطرح می‌شود نیز خطرناک است؛ شایعه شده بود دل بازیکنان تیم ملی با مارک ویلموتس نبود و او را زمین زدند! نشانه‌های خاصی هم وجود دارد که می‌توان به تعدادی از آنها در دل صحبت‌های یکی از بازیکنان سرشناس تیم ملی پی برد.

نشانه‌های موجود، خطر بازیکن‌سالاری در تیم ملی را قوت بخشید که البته هرگز صحت و سقمش مشخص نشد. با وجود چنین موضوعی، به نظر می‌رسد درد کنونی، بی‌شباهت به شایعه‌ای که پیش ‌از ‌این درباره مارک ویلموتس مطرح شده است، نیست: بازیکن‌سالاری. همین حالا کافی است به جریانی که علیه اسکوچیچ شکل گرفته، رجوع کرد تا مشخص شود این مورد چقدر تأثیرگذار است. صعود ایران به جام جهانی به پای بازیکنان و ستاره‌های تیم ملی نوشته شده و تعدادی از این ستاره‌ها به‌صراحت اعلام کرده‌اند اسکوچیچ صلاحیت فنی نشستن روی نیمکت تیم ملی در جام جهانی را ندارد. همین عده دوباره خواستار بازگشت کارلوس‌ کی‌روش شده و چنین موردی را در جلسه‌ای با وزیر ورزش هم ظاهرا مطرح کرده‌اند. پس اگر داستان زمین‌زدن مارک ویلموتس بلژیکی از سوی بازیکنان تیم ملی صحت داشته باشد، جناح‌بندی در بین بازیکنان کنونی تیم ملی هم صحت دارد. حال اگر همان قدرت بازیکنان توانسته مارک ویلموتس را از نیمکت تیم ملی ایران دور کند، چه تضمینی هست که دراگان اسکوچیچ به کارش با این تیم ادامه دهد؟ واقعیت این است که تضمینی در کار نیست! دراگان نه‌تنها حمایت نیمی از بازیکنان را از دست داده، بلکه با پیام بسیار روشنی از سوی کمیته فنی فدراسیون فوتبال مواجه شده که خیلی شفاف به او اعلام کرده‌اند به درد تیم ملی ایران نمی‌خورد.

به عبارت دیگر، کار دراگان حتی از کار مارک ویلموتس هم سخت‌تر است؛ چون آن مربی بلژیکی علاوه بر اینکه رزومه بهتری در مقایسه با این مرد کروات داشت، فقط مجبور بود با یک جبهه از بازیکنان ناراضی در تیم بجنگد و کمیته‌ای نبود که بخواهد علیه‌ او اظهار‌نظر کند. ویلموتس هم که در نقش یک «جایزه‌بگیر» ظاهر شد و به لطف قرارداد بحث‌برانگیزی که فدراسیون مهدی تاج با او منعقد کرد، پول هنگفتی از فوتبال ایران گرفت و در ادامه هم خواهد گرفت.

چرا اسکوچیچ امید زیادی ندارد؟

درباره دراگان اسکوچیچ موضوع دشوارتر شده است؛ نیمی از بازیکنان تیم ملی او را نمی‌خواهند و کمیته فنی که علیه‌ او رأی داده، میرشاد ماجدی، سرپرست کنونی فدراسیون فوتبال را هم در جلسه داشته است. وقتی سرپرست در جلسه کمیته فنی پذیرفته که اسکوچیچ چنین صلاحیتی ندارد، پس بدیهی است که نگاه او به این مرد کروات تفسیر خاصی نمی‌خواهد. قسمت بدتر برای دراگان این است که او در جلسه با تعدادی از اعضای هیئت‌رئیسه فدراسیون فوتبال، حکم ابقا را گرفته، ولی حالا مشخص شده چون هیئت‌رئیسه به دلیل به حد‌نصاب نرسیدن، صورت قانونی نداشته، به همکاری با دراگان ادامه داده است! پس یعنی اینکه اسکوچیچ حتی مطمئن هم نیست که اگر هیئت‌رئیسه به حد‌نصاب می‌رسید، باز سرمربی می‌ماند یا خیر؟ بخش اصلی داستان دراگان اما مربوط به انتخابات شهریور و آمدن رئیس جدید فدراسیون فوتبال است. آیا رئیس که از راه برسد، می‌خواهد با این مرد کروات ادامه دهد؟ تصمیم‌گیری درباره چنین موضوعی سهل و ممتنع است؛ رئیس جدید با توجه به اینکه اخراج دراگان 50 هزار یورو جریمه نیاز دارد، مشکلی از لحاظ مالی نخواهد داشت؛ ولی مسئله، زمان کم تا شروع بازی‌های جام جهانی است. اینجا تنها فاکتوری که به اسکوچیچ روی خوش نشان می‌دهد، زمان است! با این حال ابقای اسکوچیچ هم شاید مثل برکناری‌اش، خطرات خاص خودش را دارد. ماندن دراگان در شهریور و حضورش در جام جهانی پاییز، پیام روشنی برای مهدی طارمی، علیرضا جهانبخش، کریم انصاری‌فرد، احسان حاج‌صفی، سامان قدوس و سعید عزت‌اللهی است که اعتقاد دارند این مربی به درد تیم ملی ایران نمی‌خورد. پیامی که به آنها می‌فهماند «همین است که هست». با وجود ‌این، تعدادی از این اسامی چنان شناخته‌شده و تأثیرگذار هستند که نشود به همین سادگی با همین پیام ابقا، دل آنها را به دست آورد. سوی دیگر ماجرا هم دراگان است که در صورت دیدن پاییز تهران باید با جبهه مخالفانش روبه‌رو شود. این بار فقط مسئله مهدی طارمی نیست که بشود برای دو بازی نسبتا ساده به تیم ملی دعوتش نکرد؛ موضوع نیمی از بازیکنان تأثیرگذار فوتبال ایران است. آیا دراگان توانایی خط‌زدن همه این ستاره‌ها را دارد؟ سؤال مهم‌تر اینکه اگر دراگان چنین چیزی بخواهد، آیا به او اجازه انجام چنین کاری داده می‌شود؟ و اصلا اگر دراگان بخواهد چشمش را روی اتفاقات رخ‌داده ببندد، فوتبالی‌ها او را چطور سرمربی‌ای خواهند دانست؟ پاسخ این یکی مشخص است. حال با همین چند پرسش کوتاه باید به همان موضوع اصلی برگشت و پرسید که دراگان در تیم ملی برای جام جهانی می‌ماند یا نه؟ پاسخ را می‌توان این‌طور خلاصه کرد که حذف کدام‌یک هزینه کمتری برای فوتبال ایران دارد: دراگان اسکوچیچ یا شش ستاره تیم ملی؟
https://sobhshod.ir/vdch.znqt23nkkftd2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما