شنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۰۸:۴۵
کد مطلب : ۸۰۴۵
plusresetminus
نگاهي به زندگي نادر طالب‌زاده
هوادارانش به او «عمار انقلاب» مي‌گويند؛ دوستانش «حاج نادر» صدايش مي‌كردند؛ در سينما و جشنواره‌ها هم «نادر طالب‌زاده» خطاب مي‌شد؛ اما نام كاملش «نادر طالب‌زاده اردوبادي» و كامل‌تر آن «نادر قلي طالب‌زاده اردوبادي» بود. نادر طالب‌زاده نهم ارديبهشت 1401، يعني يك سال پيش آن‌گونه كه در رسانه‌ها اعلام شد، بر اثر «نارسايي قلبي» درگذشت. گرچه بر اساس اعلام رسمي، او بر اثر بيماري فوت كرده است، اما محمد خزايي رييس سازمان سينمايي در پيام تسليت براي طالب‌زاده مرگ او را «شهادت» تعبير كرده و نوشته بود: «نادر‌جان شهادت مبارك و گوارايت». غير از خزايي، چند مدير و مقام ديگر نيز براي او از واژه شهادت استفاده كردند. با اين وجود از بابت چرايي استفاده از اين كلمه براي نادر طالب‌زاده توضيح بيشتري ارايه نشده است. نادر طالب‌زاده متولد 1332 در تهران است؛ او تا 16سالگي در ايران زندگي كرد و پس از آن به امريكا رفت. نزديك به 10 سال آنجا بود؛ كارشناسي «ادبيات انگليسي» از دانشگاه «راندولف ميكن» و كارشناسي ارشد «كارگرداني سينما» از دانشگاه «كلمبيا» حاصل تحصيل او در اين مدت بود. او پس از انقلاب راهي تهران شد. خودش مي‌گويد كه 10 روز بعد از پيروزي انقلاب، مجوز روزنامه انگليسي‌زبان «تهران‌تايمز» را اخذ مي‌كند. البته كه امتياز اين روزنامه بعدها به سازمان تبليغات اسلامي واگذار شد. طالب‌زاده همزمان با شبكه خبري امريكايي CBS هم همكاري مي‌كرده است.  او در امريكا و تا قبل از ترك آن كشور و عزيمت به ايران، يك بار ازدواج كرد كه حاصل آن ۴ فرزند، يك پسر و ۳ دختر بود. طالب‌زاده سال 1359 به صدا و سيما مي‌پيوندد و يك سال بعدش هم به عنوان فيلمبردار راهي جبهه‌هاي جنگ مي‌شود كه در مدت حضورش مستندي به نام «شوش، شهر شهيدان گمنام» را مي‌سازد. او در مركز توليد فيلم صدا و سيما به كارش ادامه داد. پس از پايان جنگ با «مرتضي آويني» مشغول همكاري شد؛ دو مستند «فجر و شقايق» و «ساعت ۲۵» را در اين مدت ساخت.


داوطلب عمليات «استشهادي»
نادر طالب‌زاده در زمان جنگ بوسني به عنوان خبرنگار راهي اين كشور جنگ‌زده شد. او در آنجا داوطلب عمليات «استشهادي» مي‌شود براي كشتن «رادوان كارادزيچ» كه به قصاب بالكان مشهور بود.  حسين دهباشي روايت مي‌كند كه «در يكي از همان شب‌ها و روزهاي سخت كه به گمانم همان وقتي بود كه دخترك زيباروي 16‌‌ساله تازه فرار كرده از اردوگاه اسرا كه به قول پزشكان بدون مرز بيش از هزار بار به او تجاوز شده بود خودش را پيش چشم همه و جلوي قرارگاه نيروهاي موسوم به پاسدار صلح آتش زد آري همان شب تصميم گرفته شد كه يكي از خبرنگاران ايراني دست از جان بشويد و به بهانه مصاحبه خودش را به «رادوان كارادزيچ» برساند و در فرصتي مناسب و با انفجار بمبي كه داخل دوربينش بود او را به درك واصل و هزار نفر انسان بي‌گناه و دست خالي را به آزادي و آرامش و خود را به شهادت رساند». به گفته اين مستند‌ساز تنها كسي كه داوطلب شد «نادر طالب‌زاده» بود كه البته او ادامه داده كه «خبرش به تهران رسيده و گويا شخص آقاي خامنه‌اي اجازه نداد». اما پس از اين دوران، زمانه فعاليت‌هاي «ضد امپرياليستي» و «ضد امريكايي» طالب‌زاده فرا رسيد. او در دهه 80 خورشيدي آثاري ضدامريكايي توليد مي‌كند. سال 1389 وقتي «محمود احمدي‌نژاد» رييس دولت وقت ايران قصد داشت به نيويورك سفر كند، طالب‌زاده هم بنا بود كه همراه كاروان دولت راهي شود، اما دولت امريكا به او مجوز ورود نداد. خود او مدعي شده بود كه دولت امريكا بابت آثارش به او ويزا نداده است.
مرگ برادرش «نواح»
سال 1387 برادرش «ناصر طالب‌زاده اردوبادي» كه نام خود را به «نواح مك‌كي» تغيير داده بود، درگذشت. شايعاتي پيرامون مرگ او منتشر شد؛ از مرگ مشكوك تا به قتل رسيدن. وب‌سايت تابناك در گزارشي كه همان زمان منتشر كرد، نوشته بود كه «پزشكان معالج وي، بيماري و مرگ او را كاملا مشكوك دانسته و آن را با تلاش‌هاي مرحوم دكتر طالب‌زاده براي دستيابي به پادزهري كه مي‌توانست خدمت بزرگي به جامعه بشري كند، مرتبط مي‌دانند». اين ادعاها هرگز ثابت نشد. كمااينكه برادر ناصر، يعني نادر در سخناني مرگ مشكوك برادرش را رد كرد و گفت كه مرگ او طبيعي بوده است. او اما سال 95 درباره خودش گفته بود كه در جريان سفر براي اربعين به كربلا، عواملي چمدان‌هايش را ربودند و پس از چند روز بازگرداندند و از آن به بعد ديگر حالش مساعد نبود. طالب‌زاده معتقد بود كه ترور بيولوژيك شده است اما هيچ مقامي اين موضوع را تاييد نكرد.


برنامه‌هاي تلويزيوني
در نيمه‌هاي دهه 80، او برنامه‌اي با عنوان «راز» را از شبكه چهار به روي آنتن مي‌برد. پس از مدتي اين برنامه به «عصر» تغيير نام داد و از آنتن شبكه چهار به شبكه «افق» كه به عنوان محفلي خاص از نيروهاي سياسي خاص شناخته مي‌شود، نقل مكان كرد.


كنفرانس افق‌نو
اواخر دهه 80 و اوايل دهه 90 خورشيدي، طالب‌زاده كنفرانسي به نام «افق نو» راه انداخت. در اين كنفرانس ميهماناني از كشورهاي غربي، به خصوص امريكا مي‌آمدند و تِم سمينار، ضد امريكايي و ضد امپرياليستي بود. طالب‌زاده همچنين جشنواره‌هاي فيلم با نام «عمار» و «فيلم مقاومت» نيز راه‌اندازي كرد.  جشنواره فيلم عمار كه او يكي از دست‌اندركارانش بود، سالانه از محل دخل و خرج كشور بودجه‌اي براي آن كنار گذاشته مي‌شود. دست‌اندركاران كنفرانس «افق نو» نيز آنقدر قدرت و نفوذ داشتند كه تعدادي از نمايندگان تندرو در مجلس دهم، طرحي با نام «الزام دولت به حمايت و پشتيباني از كنفرانس افق‌نو» تهيه كردند. در اين طرح آمده بود كه «دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است حمايت‌هاي مادي و معنوي از كنفرانس افق‌نو را در جهت هرچه بهتر برگزار شدن به عمل آورد».


ازدواج با يك لبناني
در همين سال‌ها او بار دوم ازدواج كرد؛ اين‌بار با زني لبناني: «زينب مهنا» كه پژوهشگر معرفي شده است. به نوشته «فارس» مهنا «دوست نزديكي با مرضيه هاشمي گوينده امريكايي‌تبار شبكه پرس‌تي‌وي دارد. خانم مهنا در كنفرانس افق نو كه با تلاش آقاي طالب‌زاده همه‌ساله در نقد سياست امريكا و رژيم صهيونيستي برگزار مي‌شود با يكديگر آشنا شدند».


شبكه افق
سال 94 او در گفت‌وگويي از شبكه افق صحبت مي‌كند و مي‌گويد كه خودش به نوعي از بانيان و پايه‌گذاران اين شبكه است: «در آن زمان مي‌خواستيم شبكه‌اي تاسيس كنيم كه در آن گفتمان انقلاب اسلامي مطرح شود، زمينه‌ساز شبكه افق موسسه اوج است و احسان حسني زحمات زيادي را براي اين امر كشيده است. جواد رمضان‌نژاد نيز كه يكي از اركان برنامه «راز» بود يكي از موسسان اين شبكه است. افق يك شبكه پيشتاز است كه با هزينه بچه حزب‌اللهي‌ها راه افتاده و به‌‌رغم مشكلاتي كه بود، فكر مي‌كنم شبكه موفقي باشد و تاثيرات وضعي فراواني روي شبكه‌هاي ديگر بگذارد». او در اين گفت‌وگو مدعي مي‌شود كه شبكه افق «با هزينه بچه حزب‌اللهي‌ها راه افتاده»؛ اتفاقي كه بر اساس قوانين جاري ايران نمي‌تواند رخ داده باشد؛ چرا كه شبكه تلويزيوني با هزينه شخصي در ايران وجود ندارد. از سوي ديگر در همين سطور بالا از نقش موسسه اوج مي‌گويد؛ اين موسسه سالانه رديف بودجه‌اي دارد كه ذيل قرارگاه فرهنگي بقيه‌الله سپاه دريافت مي‌كند.


طالب‌زاده در آگهي شركت‌ها
نام او در آگهي‌هاي رسمي با نام «نادر قلي طالب‌زاده اردوبادي» ديده مي‌شود؛ سابقه عضويت در موسساتي مانند «موسسه بنياد غير دولتي مستند ايرانيان»، «مجمع جوانان امت»، «موسسه فرهنگي ميثاق امروز»، «شركت موسسه آيات فرهنگ هنر و رسانه» و «موسسه بين‌المللي متفكرين و هنرمندان مستقل افق‌نو» ديده مي‌شود.


خانواده طالب‌زاده
خانواده و خاندان او يكي از مسائلي بود كه بعضا در فضاي مجازي پيش كشيده مي‌شد. برخي معتقدند كه مادر نادر طالب‌زاده يك يهودي بوده است. برخي از جمله عبدالرضا داوري مدعي شد كه برادر نادر، ناصر كه نامش را به «نواح مك‌كي» تغيير داده بود، با زني يهودي و خواهرش «ني‌ني» نيز با مردي با تبار يهود ازدواج كرده‌اند. اما بسياري ديگر اين موضوعات را رد مي‌كنند. مادرش از خاندان «اميراشرفي بدر» بود. پدرش هم سرلشكر «منصور طالب‌زاده اردوبادي» بود كه به گفته خودش چندين سال در سمت آجودان شاه خدمت مي‌كرد.


نقش پدرش در 28 مرداد
به نوشته «اردشير زاهدي» داماد محمدرضا پهلوي و وزير امور خارجه در زمان شاه، درباره پدر طالب‌زاده و خانواده مادري‌اش نوشته «اعليحضرت فرمودند كه اردوبادي مي‌خواسته عليه ما كودتا كند. از شنيدن اين حرف يكه خوردم. منصور اردوبادي را به خوبي مي‌شناختم. افسر شجاعي بود كه در 28 مرداد هم نقش داشت. خانه پدرزنش، امير اشرفي بدر، در جاده تهران‌نو محل آمد و رفت رجال و اشراف و امراي ارتش بود. خود او هم در مجاورت همان خانه زندگي مي‌كرد. اما او كه تصور مي‌كنم آن زمان معاون ژاندارمري كل كشور بود، چگونه مي‌توانست به فكر كودتا افتاده باشد؟ اعليحضرت به‌طور اجمال فرمودند در پي اطلاعي كه به اداره دوم يا يكي ديگر از سازمان‌هاي اطلاعاتي رسيده است، مامورين رفته‌اند و در زيرزمين خانه اردوبادي يك ماشين كوچك و تعدادي اعلاميه چاپ شده بر ضد سلطنت كشف كرده‌اند و خلاصه اينكه ايشان هم مي‌خواسته مانند جمال عبدالناصر و عبدالكريم قاسم در ايران كودتا كند و سلطنت را براندازد». اما خود طالب‌زاده برخلاف زاهدي كه از نزديك شاهد كودتاي 28 مرداد بوده، دخالت پدرش را رد مي‌كرد.


ماجراهاي كاترين
اما يكي از ماجراهايي كه براي او بسيار حاشيه‌ساز شد، ماجراي حضور «كاترين پرز شكدم» شهروند فرانسوي كه با عنوان روزنامه‌نگار به ايران رفت و آمد داشته، بود. او سال 96 با وساطت طالب‌زاده توانسته بود با ابراهيم رييسي در يكي از سفرهاي تبليغاتي‌اش براي رياست‌جمهوري دوازدهم مصاحبه‌اي داشته باشد و از شبكه راشاتودي منتشر شود. او سابقه همكاري با يك انديشكده اسراييلي به نام «ويكي استرت» نيز داشته است. پس از برملا شدن اين موضوع، طالب‌زاده در گفت‌وگويي از خود دفاع كرد و گفت: «خانم شكدم را ما به ايران دعوت نكرديم. او از جاي ديگري دعوت شده بود و ما موظف نيستيم در اين باره به جايي پاسخ دهيم». اين موضوع اسفند 1400 و در يكي، دو ماه پاياني زندگي او رسانه‌اي شد؛ به عبارت ديگر به فاصله دو ماه پس از ماجراهاي شكدم، طالب‌زاده بر اثر نارسايي قلبي در تهران درگذشت يا به قول برخي دوستانش «حاج نادر به شهادت رسيد».
https://sobhshod.ir/vdci.5avct1auwbc2t.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما