شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۰۱
کد مطلب : ۸۰۸۰
plusresetminus
نقد فیلم سه كام حبس
«سه كام حبس» با بازي محسن تنابنده، پريناز ايزديار و سميرا حسن‌پور يكي از فيلم‌هاي اين روزهاي سينماهاست، روايتي ديگر از سامان سالور كارگردان شناخته شده سينماي ايران.

«سه كام حبس» داستان زوج جواني را بيان مي‌كند كه براي دستيابي به زندگي بهتر تمام تلاش‌شان را مي‌كنند. قصد زوج اين است راه صد ساله را يك شبه بروند، اما متاسفانه دچار لغزش و خطاهايي مي‌شوند كه بايد تاوان بدهند. بعضي منتقدان نظرشان بر اين است فيلم اخير سالور روايتي تلخ از جامعه ايران و ساكنانش ارايه مي‌دهد ولي سالور معتقد است: جامعه تلخ است و «سه كام حبس» هم واقعيات جامعه را صريح بيان مي‌كند. او همچنين معتقد است: تلخي جزو طعم‌دهنده‌هاي اصلي است و اتفاقا قهوه هم تلخ است. اما مهم اين است كه اين تلخي اگر تاثيرگذار باشد، مي‌چسبد. گفت‌وگوي ما با اين كارگردان پيش روي شماست.

   ‌«سه كام حبس» در كارنامه شما از جميع جهات به بطن جامعه نزديك‌تر است. اگر در فيلم‌هاي ديگر شما موضوعات اجتماعي در پس زمينه قرار مي‌گرفت در فيلم «سه كام حبس» دوربين به دل جامعه مي‌رود.نظر شما چيست؟
در ابتداي صحبتم به اين نكته اشاره كنم كه چه موضوعات اجتماعي را به عنوان ژانر قبول داشته باشيم چه قبول نداشته باشيم، پرداختن به اين نوع فيلم‌ها در تمام دنيا اهميت دارد، اساسا قصه‌ها و درام‌هاي داستاني از تضاد بين آدم‌ها در هر اجتماعي شكل مي‌گيرد. اجتماع هم به نظر من از دو نفر شروع مي‌شود و به تعداد آدم‌هاي بيشتر مي‌رسد. از آنجايي كه در جامعه عجيبي زندگي مي‌كنيم، فضاي تلخ و اتفاقات ناگوار اجتماعي فيلمسازان را تحت تاثير قرار مي‌دهد و آنها از اين فضا و آنچه در اطراف‌شان مي‌بينند براي روايت قصه‌شان بهره مي‌برند.من فكر مي‌كنم در همه هفت فيلمي كه ساختم قصه بر بستر اجتماع روايت شده است .
  ‌ولي در فيلم «سه كام حبس» عريان‌تر به يك معضل اجتماعي مي‌پردازيد.
بله، همين‌طور است.
  ‌و نكته ديگر وجه تنهايي آدم‌هاست.
 دقيقا، آن هم تنهايي كه در دل اين اجتماع اهميت پيدا مي‌كند. هر چه جلوتر مي‌رويم تنهايي آدم‌ها بيشتر و بيشتر هم مي‌شود، به آمار خودكشي‌ها دقت كنيد. اصلا باورمان نمي‌شود آدمي كه ساعاتي پيش با روحيه مناسب با ما حرف زد، يك آن تصميم به خودكشي بگيرد. پوراحمدهايي كه ما ازشان دوريم و فقط ظاهر آنها را مي‌بينيم و به راحتي و غيرمنصفانه نقدشان مي‌كنيم، يا كساني كه زير فشارهاي مختلف زندگي، جوان مي‌ميرند. همه اينها آلارم‌هايي است كه مي‌خواهد بگويد كه جامعه ما به ‌شدت به سمت تنهايي گرايش پيدا مي‌كند.
  ‌ولي به نظرم مي‌آيد دهه شصت و هفتاد اصلا اين‌گونه نبود. نظر شما چيست؟
 آنچه خاطرم مي‌‌آيد ما در دهه شصت حريم خصوصي كمتري داشتيم. در كوچه با بچه‌هاي فاميل و همسايه بزرگ شديم.الان اصلا تعداد بچه بالا نيست يا خيلي محدود در كوچه‌ها بچه‌ها را ببينيم كه بازي كنند.آنچه در حال حاضر زياد شده طلاق و اعتياد است كه در جامعه روز به روز هم زيادتر مي‌شود. خب ما فيلمسازان هم در همين جامعه و اتمسفر نفس مي‌كشيم و زندگي مي‌ كنيم. صحبت من اين است كه «سه كام حبس» محصول تفكر آدمي است كه در تمام سال‌هاي گذشته تمام وقايع تلخ جامعه بر او هم گذشته است.
  ‌و خيلي هم بر او سخت گذشته است تا به اكران هم برسد؟
 دو سال كرونا را پشت سر گذاشتيم و بعد به اعتراضات رسيديم. در حالي كه همه فكر مي‌كرديم سينما نفس‌هاي آخر خود را مي‌كشد. ولي خدا را شكر سينما به حيات خود ادامه داد، سينمايي كه بيش از صد سال در ايران قدمت دارد به راه خودش ادامه مي‌دهد هر چند مدتي در كما به سر ببرد. سينماداران روزهاي به ‌شدت سختي را پشت سر گذاشتند.سالن‌ها خالي بود و دخل و خرج همخواني نداشت، اما روزگار سخت گذشت و شرايط كمي بهتر شد و خوشحالم دوباره سينماها اندك نفسي مي‌كشند و فعاليت را پي گرفتند.در تمام سه سال گذشته تلاش مي‌كردم فيلم بعدي را شروع كنم، اما نتوانستم و سعي من به جايي نرسيد. در جامعه‌اي كه پايه‌هاي اقتصادي آن سست است، سينما در اولويت چندم مردم قرار مي‌گيرد.مسوولان كه خودشان را به خواب زده‌اند و ما هم تمام تلاش‌مان را مي‌كنيم تا در اين شرايط فقط زنده بمانيم.به نظرم در اين موقعيت كار فرهنگي كردن از كار معدن هم سخت‌تر مي‌‌شود، چون مردم دل و دماغي ندارند. اما خب در اين شرايط سخت انواع پلتفرم‌ها با مناسبات خودشان در حال فعاليت هستند و اقتصاد مالي سينما در گردش است .
   ‌نكته‌اي درباره خصوصيات فيلمسازي شما وجود دارد، اين است كه تابع قواعد خاصي نيستيد، يعني خط و رسم براي ساخته‌هايت ترسيم نمي‌كنيد. هم بر اساس علاقه، فيلم تجربي مي‌سازيد، هم فيلم‌هايت مختصات فيلم‌هاي گيشه‌اي دارد.البته در اين فيلم آخر نگاه گيشه‌اي غالب‌تر است.
بله، علاقه‌ام را در ساخته‌هايم دنبال مي‌كنم، همين كه فيلمم را مي‌سازم از آن جدا مي‌شوم. به هر حال منكر ايرادهاي فيلم نيستم. به قول معروف فقط كارِ نكرده است كه ايراد ندارد. بهترين فيلم‌هاي ايراني دنيا هم ايراد دارند و سازنده آنها اگر مي‌خواستند دوباره فيلم‌شان را بسازند قطعا به يك شكل ديگر مي‌خواستند. تمام هزينه‌هاي اين فيلم از بخش خصوصي تامين شد و ما دوسال پيش با نصف قيمت بقيه فيلم‌ها «سه كام حبس» را ساختيم، خود قصه به ما مي‌گفت كه نقش‌هاي اصلي را بايد بازيگران شناخته شده بازي كنند. بازيگران هم با اعتقاد و انرژي كامل، نقش‌هاي‌شان را بر عهده گرفتند و به درستي بر كيفيت كار اضافه كردند .خوشبختانه تا به حال بسيار نظرات و كامنت‌هاي خوبي از مخاطبان گرفتيم.
  ‌اشاره كرديد به كامنت‌هاي مثبتي كه از فيلم دريافت كرديد.نظرات بعضي منتقدان را مي‌خواندم كه معتقد بودند فيلم از تلخي بيش از حد رنج مي‌برد. نظر شما چيست؟
 بله، اين نظرات را خواندم و به نكته مهمي هم اشاره كرديد. از اساس معتقدم اينكه درباره فيلمي واژه تلخ يا شيرين را به كار مي‌برند، درست نيست. ممكن است صحنه‌اي براي مخاطبي زهرمار باشد ولي براي مخاطب ديگر خنده‌آور. بعضي وقت‌ها در مجلس ختم هم ممكن است بخنديم. به نظر من تلخي جزو مزه‌هاي اصلي است و قهوه هم تلخ است. اما مهم اين است كه اين تلخي اگر تاثيرگذار باشد، مي‌چسبد.
روزگاري فيلم معروف آقاي فرهادي ديالوگ و مثالي از فرهنگ آلمان را به عنوان ضرب‌المثل بين ما جا انداخت كه «يك پايان تلخ، بهتر از تلخي بي‌پايان است.» من بعد از گذشت تمام اين سال‌ها فكر مي‌كنم كه در اين جامعه هر آدمي كه به شكل واقعي و سلامت زندگي مي‌كند آنقدر پيش رويش تلخي‌هاي بي‌پايان مي‌بيند كه در زندگي واقعي پايان تلخ را در آغوش مي‌گيرد. ولي اعتقاد دارم در تلخ‌ترين شرايط هم نور و روزنه‌اي از اميد وجود دارد و خوشبختانه از زمان نوشتن فيلمنامه تا پايان به اين فكر مي‌كردم وقتي فيلم صريح و بي‌پرده مشكلات جامعه را نشان دهد يا به جامعه نقد و انتقادي دارد پايان كار اما شخصيت اصلي تصميم مي‌گيرد و پاي تصميمش مي‌ايستد و اصلا آدم كليشه‌اي نيست كه هر ظلمي را بپذيرد. نهايتا سكانس پاياني فيلم اميدوارانه دريچه‌اي از نور را در خود دارد و تمام مي‌شود.
  ‌البته از انصاف نگذريم و به اين نكته اشاره كنيم كه نيمه ابتدايي فيلم حال و هواي بسيار خوشحالي دارد و مخاطب را مجذوب خود مي‌كند.
بله، فيلم در 20 دقيقه ابتدايي سعي مي‌كند مخاطب را با شخصيت‌ها و قصه همراه كند و در اين همراهي تمام تلاشش را مي‌كند تا واقعيات زندگي امروز را نشان دهد، واقعياتي كه براي تماشاگر بسيار جذاب است و ممكن است طنز باشد و لحظه‌هايي هم لبخند به لب تماشاگران بياورد. فيلم در ابتدا تلاش يك زوج جوان براي ساختن زندگي‌شان را به تصوير مي‌كشد در همان 20 دقيقه ابتدايي سعي مي‌كند اين ماجرا را براي مخاطب جا بيندازد.
اما از يك‌ جايي همين شخصيت‌ها براي دستيابي به يك زندگي بهتر دچار خطاها و اشتباهاتي مي‌شوند و مي‌خواهند ره صد ساله را يك شبه بروند و در نتيجه تاوان مي‌دهند. اگر به اطراف خود نگاه كنيم خصوصا در اين زمانه آدم‌هاي زيادي را مي‌بينيم كه دل‌شان مي‌خواهد سريع و زود به موفقيت‌هاي زيادي دست پيدا كنند. به عنوان مثال كسي كه تازه به تهران آمده اتفاقا آدم بسيار باسواد و بادانشي هم هست ولي وقتي به زندگي آدم‌هاي اطرافش نگاه مي‌كند كه بدون دانش به درجه‌هاي بالا رسيدند او هم دلش مي‌خواهد به اين جايگاه برسد در نتيجه وقتي نمي‌تواند به آنچه مي‌خواهد برسد، با دست كليد به جان ماشين‌هاي مردم مي‌افتد و روي آنها خط مي‌كشد.
به نظرم اين نكات همه نشانه‌هايي از جامعه مدرن رو به قهقراست كه نمي‌خواهد آدم‌ها بر اساس تخصص و تجربه‌اي كه دارند به جايگاه واقعي‌شان برسند و اين بسيار تلخ است كه جايگاه‌ها همه به رانت‌خواران و كساني كه داراي ارتباطات متفاوت و پشت پرده‌اي هستند، مي‌رسد. نظر من اين است كه اگر اين فيلم واقعيات را بيان كند و بتواند بر مخاطب تاثير بگذارد رسالت خودش را به خوبي انجام داده است.فيلمساز تمام سعي‌اش را مي‌كند تا به بيان مشكلات و معضلات بپردازد، اما شما به اين فكر كنيد كساني كه بايد راه‌حل ارايه دهند، دقيقا كجا هستند؟
  ‌حرف شما درست اما مردم اين روزها حوصله فيلم‌هاي تلخ ندارند.
 من اگر سريال براي تلويزيون ساخته بودم شما حق داشتيد كه بگوييد نبايد در اين شرايط خوراك تلخ به مردم داد، اما سينما و تماشاي فيلم يك انتخاب است. مخاطب حق انتخاب دارد و بر اساس بليت خريداري شده مي‌تواند هر فيلمي با هر داستاني را براي تماشا انتخاب كند. ما به زور كه نمي‌گوييم مخاطبان به تماشاي فيلم ما بنشينند. نمي‌شود كه شما نوار كاست داريوش اقبالي را در ضبط صوت بگذاريد و در انتظار موسيقي سبك و شيش و هشت ساسي مانكن باشيد!
  ‌سالي كه محمدرضا هنرمند سريال زير تيغ را ساخته بود منتقدان به تلخي سريالش اشاره داشتند او در جواب گفته بود كنترل تلويزيون دست مخاطب است هر شبكه‌اي كه دوست دارد ببيند به او اصرار نكرديم كه زير تيغ ببيند.
دقيقا، به نكته درستي اشاره كردند.ضمن اينكه بعضي‌ها مي‌گويند برويم سينما تفريح كنيم، مگر سينما شهربازي است. از نظر من سينما در بسياري از موارد جايي براي تفكر و مكاني براي شنيدن حرف‌هاي منصفانه و كمي تعقل است. اينجا مي‌خواهم با دوستان منتقد كمي صريح صحبت كنم.واقعا مي‌گويم در اين مدت كه فيلم «سه كام حبس» اكران است من كمتر نقد منصفانه‌اي در رسانه‌اي ديداري يا شنيداري يا نوشتاري بر فيلم خواندم يا ديدم. همه فيلم‌ها كه نمي‌توانند براي مردم ادا و اطوار در بياورند. آقاي منتقدي كه اگر 6 ماه از زن و زندگي خودش بزند و تمام وقتش را براي نگارش فيلمنامه بگذارد و بعد در مرحله دريافت پروانه ساخت فيلمنامه‌اش كامل رد شود و به او بگويند برو دوباره بنويس مي‌خواهم ببينم باز از اين نقدهاي الكي بر فيلم «سه كام حبس» مي‌نويسد؟ من معتقدم فيلم «سه كام حبس» تاثير خود را بر مخاطب گذاشته است.
  ‌البته فيلم مخاطبان زيادي را به سالن دعوت كرده و فروش خوبي هم داشته است.
بله، خدا را شكر و از اين بابت بسيار خوشحالم و پيغام‌هايي داشتم كه بعضي‌ها با خانواده و دوستان دوباره به تماشاي اين فيلم نشستند.
  ‌با تمام اين تفاسير با اينكه دو سال از ساخته شدن اين فيلم مي‌گذرد، اما قصه اين فيلم، مشكلات امروز جامعه را نشان مي‌دهد و به‌روز است.
يكي از دوستانم همين جمله شما را به من گفت و توضيح داد جايي در انتهاي فيلم كه مادر از دخترش عذرخواهي مي‌كند حرف و درد امروز جامعه ما در آن نهفته شده است. در برابر اين صحبت‌ها فقط سرم را خم و خدا را شكر كردم. ولي بگويم تمام تلاشم را كردم ادا درنياورم و از درد جامعه امروز بگويم حالا عده‌اي به لحن واقعي و صريح فيلم انتقاد دارند، بحث ديگري است. اما اطلاع دارم روزهاي نيم‌بها سالن‌هاي سينماها از مخاطب پر است و من بر دست آن بيننده‌اي كه در شرايط سخت امروز روزهاي نيم‌بها به سينما مي‌رود و فيلم مي‌بيند، بوسه مي‌زنم. آن وقت يك عده هم هستند كه نشسته‌اند از فيلم بدگويي مي‌كنند و روحيه منفي به فيلمساز مي‌دهند.بدون قياس، خيلي از منتقدهايي كه امروز به اين فيلم‌ها مي‌تازند سال‌ها پيش به آثار علي حاتمي، امير نادري و بهرام بيضايي‌ها توجه و رحم نكردند.
  ‌ولي سوالي كه برايم به وجود آمده، چطور فيلم شما از چنگال قاچاقچيان در امان ماند؟
خيلي مراقبت كرديم. من از اينجا از تهيه‌كننده فيلم كه برادرم است و آقاي نيما دبير‌زاده بسيار تشكر مي‌كنم كه نسخه‌ها را كد مي‌زدند و بسيار رعايت مي‌كردند تا نسخه فيلم لو نرود. به نظر مي‌آيد خيلي بايد مراقب سينما باشيم، چراكه از نظر من عده‌اي بدجور به جان سينما افتادند و از هر طريقي كه مي‌توانند به آن لگد مي‌زنند. ما به سادگي كه فيلم را نساختيم با خون و دل «سه كام حبس» ساخته شده است كه البته همه همكارانم هم با سختي فيلم مي‌سازند. اينجا به همكارانم مي‌خواهم بگويم بيايد در اين شرايط بيشتر همديگر را دوست داشته باشم. مدام اين پرسش را مطرح نكنيم كه چرا فلان فيلم كمدي فروخت؟ در اين شرايط بدترين فيلم‌ها باعث رونق سينما هستند و هر چيزي كه اسباب نجات سينماي ايران را فراهم كند بايد به آن احترام گذاشت. دوستان منتقد با بي‌رحمي ننويسند.
  ‌به هر حال رسالت نقد را نمي‌توان ناديده گرفت.
بله موافقم، اما در قبال اين فيلم كه مخاطبان را به سينما جذب مي‌كند، نمي‌گويم نقد نكنند ولي در اين شرايط بهتر اين است كه منصف باشيم و اجازه دهيم سينما رونق بگيرد و زمان و زمانه را در نظر بگيريم. تا همين پارسال سالن‌هاي سينما خاك مي‌خوردند. اجازه دهيم كمي حال سينما خوب شود و سينما جان بگيرد.
در پايان از تمام گروهم تشكر مي‌كنم.از محسن تنابنده، پريناز ايزديار و سميرا حسن‌پور تشكر مي‌كنم به نظرم يكي از ويژگي‌هاي بارز فيلم بازيگري است و نتيجه آن روي پرده كاملا مشخص است.
از همه دوستانم در پشت دوربين تشكر مي‌كنم، از شروع پيش توليد تا اكران لطف و محبت خداوند و رفقا را در كنار خودمان داشتيم كه نتيجه آن استقبال و ارتباط مخاطبان با فيلم است. خوشبختانه فيلم آرام آرام به جايگاه خود مي‌رسد، شك ندارم اگر به ما اجازه بدهند ما هم مثل بقيه فيلم‌ها كه رانت دارند و بعد از افت كف فروش، همچنان روي پرده هستند، روي پرده باشيم و به ما هم اين امكان را بدهند به مخاطب بيشتري مي‌رسيم. البته اين روزها پررونق هستيم. يادمان نرود با خريد همين بليت‌ها و حمايت تك‌تك ما سينما همچنان نفس مي‌كشد و به سختي به راه خود ادامه مي‌دهد.

   ‌آنچه در حال حاضر زياد شده طلاق و اعتياد است كه در جامعه روز به روز هم زيادتر مي‌شود. خب ما فيلمسازان هم در همين جامعه و اتمسفر نفس مي‌كشيم و زندگي مي‌‌كنيم. «سه كام حبس» محصول تفكر آدمي است كه در تمام سال‌هاي گذشته تمام وقايع تلخ جامعه بر او هم گذشته است.
   ‌اصلا باورمان نمي‌شود آدمي كه ساعاتي پيش با روحيه مناسب با ما حرف زد، يك آن تصميم به خودكشي بگيرد. پوراحمدهايي كه ما ازشان دوريم و فقط ظاهر آنها را مي‌بينيم و به راحتي و غيرمنصفانه نقدشان مي‌كنيم، خودشان را به مرگ خودخواسته مي‌رسانند.
   ‌بر دست آن بيننده‌اي كه در شرايط سخت امروز روزهاي نيم‌بها به سينما مي‌رود و فيلم مي‌بيند، بوسه مي‌زنم. آن وقت يك عده هم هستند كه نشسته‌اند از فيلم بدگويي مي‌كنند و روحيه منفي به فيلمساز مي‌دهند.بدون قياس، خيلي از منتقدهايي كه امروز به اين فيلم‌ها مي‌تازند سال‌ها پيش به آثار علي حاتمي، امير نادري و بهرام بيضايي‌ها توجه و رحم نكردند.

 
https://sobhshod.ir/vdch.6n6t23nvvftd2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما