نمیدانم چرا همیشه چیزی بدتر برای نوشتن در این مملکت وجود دارد. بدتر از همه آنچه تجربه کردهایم.
مرگ در میزند
ناصرمقدسی
23 شهريور 1400 ساعت 9:19
نمیدانم چرا همیشه چیزی بدتر برای نوشتن در این مملکت وجود دارد. بدتر از همه آنچه تجربه کردهایم.
صبح شد: نمیدانم چرا همیشه چیزی بدتر برای نوشتن در این مملکت وجود دارد. بدتر از همه آنچه تجربه کردهایم. داشتم با خودم کلنجار میرفتم که درباره کدامیک از موارد اتفاقافتاده در هفته گذشته بنویسم که خبری مانند پتک بر سرم فرود آمد و من را در بهتی عمیق و تاریک فروبرد. یکی از رزیدنتهایی که در بیمارستان ما مشغول تحصیل بود، بهدلیل ایست قلبی فوت کرد. این دهمین رزیدنت است که در سالی که گذشت فوت میکند. سالی سیاه برای کادر درمان، سالی که نهتنها باید جور بیعدالتیها و کوتهفکریها را به دوش میکشید، بلکه باید شاهد قربانیشدن یاران و دوستان خود نیز بود. چهره عزیزانی که از دست رفتهاند هیچگاه از جلوی چشمان ما پاک نخواهد شد.
در این یادداشتها چندین بار درباره مشکلات رزیدنتها نوشتهام. مشکلاتی که کماکان ادامه دارد و با وجود همه این اتفاقات انگار قرار هم نیست که حل شوند و چه بسا قرار است که در آینده نیز شاهد خبرهایی از این دست و به همین اندازه دردناک باشیم. مشکلات رشته پزشکی بهطور اعم و دوران رزیدنتی بهطور اخص بسیار زیاد است. از نظام آموزشی پوسیده تا فشار بالای کاری و نیز دستمزد اندک همه و همه سبب میشود یک رزیدنتِ پزشکی دورنمای تیره و تاری را پیشروی خود ببیند. اینکه وزارت بهداشت و سیستم درمانی به پزشکان و بهویژه به رزیدنتها به چشم یک نیروی کار بسیار ارزان نگاه میکند عملا سبب میشود که باهوشترین و نخبهترین دانشجویان این مملکت فقط و فقط با افسردگی دست و پنجه نرم کنند. افسردگیای که در نهایت میتواند به فاجعهای اینچنینی ختم شود. به اینها باید شرایط اجتماعی و فرهنگی بد جامعهمان را نیز اضافه کرد. واقعا یک انسان تا به کجا میتواند تحمل کند و نشکند؟ شکستنی که گاه آنقدر عمیق است که میتواند به مرگی بهظاهر ناگهانی منتهی شود. مرگی که البته اگر واکاوی شود و ریشههای آن درک شود معلوم میشود که چندان نیز ناگهانی نبوده است. واقعا امیدوارم متصدیان امر کاری بکنند.
بهشخصه هر روز شاهد تلاش شبانهروزی رزیدنتها هستم و هر بار که هرکدام از آنها آسیب میبینند، به خودم نهیب میزنم که چرا نمیتوانم کاری برای آنها انجام بدهم. هر رزیدنتی مشکلات عدیدهای دارد. پای صحبت هرکدام که بنشینیم متوجه میشویم که فشارهای کاری فقط بخش کوچکی از مشکلات آنها را شامل میشود؛ اما همین فشارها میتواند از آستانه بگذرد و به فاجعه بدل شود. درحالیکه اگر سیستمهای مشاورهای وجود داشتند که کمی از بار روانی این فشارهای همهجانبه میکاستند، با عوارض جسمی و روحی آن هم به این شدت در رزیدنتها روبهرو نبودیم. سیستمهای مشاوره ما نیز همسو با نظام آموزشی پوسیدهمان درست عمل نمیکنند.
این موضوع با چند سخنرانی و وبینار و جلسه برای صحبتکردن حل نمیشود. این موضوع نیازمند سیستمی همهجانبه برای ارزیابیهای روانی و اجتماعی تمام دانشجویان و بهدنبال آن ارائه راهحل و کمک عملی به حل مشکلات آنهاست. اقدامات کوتاهمدت، شاید بتواند تا حدی از بار فشارهای واردشده بکاهد، اما اگر میخواهیم پزشکانی به جامعه تحویل دهیم که درمان بیماران را به بهترین شکل ممکن انجام دهند، باید سیستم گسترده حمایتی را برای آنان
مهیا کنیم.
متأسفانه سیاست وزارت بهداشت تاکنون این بوده که تمام فشارها را به کادر درمان وارد کرده و به قولی از کیسه مال و جان آنها خرج کند برای اینکه اهداف پوپولیستی و عامهگرایانهاش محقق شود. نتیجه نیز مرگ عزیزانی خواهد بود که جایگزینی ندارند و رفتنشان خسران بزرگی برای خانواده، دوستان و جامعه است.
عبدالرضا ناصرمقدسی- متخصص مغز و اعصاب
انتهای پیام/
کد مطلب: 4653