صبحشد: روز جهانی سکته مغزی در دومین سال کرونا هم فرا رسید. کرونا یک شوک جهانی بود که برای آنها که قدرت دید دارند میتوانست نظامهای سلامت را از هرچه غیرضروری است بپیراید. ادعا نمیکنم که ما هم توانستیم این نکته را دریابیم. اتفاقا شواهد، برعکس آن گواهی میدهند، اما یکی از آن چیزهایی که از غربال کووید رد شد و اهمیتی افزونتر یافت سکته مغزی بود! حتی در جریان کرونا هم درمان سکته مغزی در سطح جهان به پیشرفت خود ادامه داد. بسیاری از مطالعات چند مرکز بینالمللی درمان سکته مغزی، در همین سالها به نتیجه رسیدند یا ادامه یافتند؛ مطالعاتی که علیالقاعده کشور ما به دلیل نبود زیرساختهای تحقیقاتی مناسب و زمینگیری ناشی از زالو و بادکش و خاطره تلخ کپیکاری هیچگونه نقشی در آنها ندارد. وقتی برنامه ملی درمان سکته مغزی با کمک معاونت درمان وزارت بهداشت و انجمن سکته مغزی ایران پنج سال پیش شروع شد، سالها از پیشرفتهای عظیم جهانی در درمان سکته مغزی میگذشت و جهان به پیشرفتهای بزرگی دست پیدا کرده بود. بهسادگی نمیشد آنها را نادیده گرفت. نورولوژیستها و انجمنهایشان، چون منادیانی که پیشرفتهای آنسوی دیوار را میدیدند و غبطه میخوردند دچار اندوه و سرخوردگی زیادی شده بودند چراکه نمیتوانستند کاری را که برای آن آموزش دیده بودند و خدمتی که مردم خود را لایق آن میدانستند ارائه کنند. شروع برنامه ملی سکته مغزی بیش از برنامهریزی دولتی مرهون همین روحیهای بود که جامعه جوان نورولوژی به شکلی هماهنگ در وجود خود احساس میکرد. نورولوژیستها بدون تعرفههایی مناسب برای این خدمات، بدون وجود کمترین امکانات در بیمارستانها (که هنوز هم وجود ندارد) و قبل از آنکه تصورات مردم و سایر رشتههای پزشکی در مورد درمانهایی که آن زمان بسیار خطرناک تصور میشد تغییر کند، تنها با ازخودگذشتگی باعث تحقق این درمان در سراسر کشور شدند تا جایی که اکنون اولویت و اهمیت درمان سکته مغزی در میان اقشار مختلف مردم جا افتاده و حداقل داروی موردنیاز در دسترس است. حالا دنیا در نقطهای قرار دارد که بیماران سکته مغزی را در یکی دو ساعت اولیه با درآوردن لخته با آنژیوگرافی درمان میکند. بیش از نیمی از بیماران با این درمان نجات پیدا میکنند. نهتنها در رشته مغز و اعصاب بلکه در تمام رشتههای پزشکی این یک درمان خیرهکننده مدرن به شمار میرود. نکته مهم آن است که تمام این درمانها هیچ دستگاه یا فنّاوری جدیدی نیاز ندارند و تنها نوعی هماهنگی بین بخشهای مختلف موردنیاز است. این درمانها در بخش مهمی از بیماران تنها در یکی دو ساعت اول باید انجام شوند که مستلزم سرعت عمل و هماهنگیهای پیشرفتهای است. هماهنگیای که جز با استفاده از ابزارهای دولتی امکانپذیر نیست. بهخصوص وقتی منابع اقتصادی کافی برای درمان و نگهداری بیماران سکته مغزی وجود ندارد، اتفاقا این درمانها ضرورت بیشتری پیدا میکنند. روز جهانی سکته مغزی یکبار دیگر یادآور وظایف دولتها در حفاظت از منافع ملی از این زاویه است. درمان بیماران اورژانس جزء وظایف ذاتی همه دولتهاست که باید متولی مستقیم آن باشند، اما جلب همه امکانات بخش خصوصی به درمان و مراقبت از بیماران سکته مغزی در مراحل بعد هم فقط با سیاستگذاریها و تدابیر دولتی امکانپذیر است. سیاستگذاریهای غیرواقعبینانه و معیوب کنونی بخش مهمی از امکانات جامعه پزشکی را به سمت زیبایی و دوری هرچه بیشتر و بیشتر از بیمار و بیماری سوق میدهد. حرکت درمان سکته مغزی مثل حرکت دوچرخه است که توقف آن به معنای سقوط است، دولت چارهای ندارد جز آنکه توپی را که از گذشته در حیاط او افتاده به سرمنزل مقصود برساند.