مهاجرت گسترده پزشکان در روزهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است.
صبحشد: مهاجرت گسترده پزشکان در روزهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. البته این مهاجرت پدیده جدیدی نبوده، اما مثل تمام دیگر امور این مملکت وقتی کارد به استخوان برسد و بحران از هرجای آن بیرون بزند، مسئولان محترم تازه به فکر میافتند که چه کار باید کرد و متأسفانه اکثرا هم نوشداروی پس از مرگ سهراب است.
برای همین هم دست به بعضی از اقدامات و طرحهای غیرکارشناسانهای میزنند که نتیجه آن چیزی نخواهد بود جز به مهاجرت بیشتر، کمبود بیشتر پزشکان و درنهایت هم آسیب بیشتر بیماران. خوشبختانه طرح اصلاح نظام آموزش پزشکی با اعتراضات همهجانبهای که صورت گرفت از دستور کار مجلس خارج شد.
آنقدر مفاد این طرح عجیب بود که اگر به اجرا درمیآمد موجب خسران بسیار عظیمی میشد. افزایش سهمیههای پزشکی آنهم در شرایطی که بسیاری از کسانی که وارد این رشته میشوند، متأسفانه از طریق سهمیههای مختلف و با نمراتی پایین وارد این رشته خطیر میشوند، تصمیم کاملا نادرستی است.
بهجای افزایش تعداد ورودیهای رشته پزشکی بهتر بود به افرایش کیفیت دانشجویان پرداخته میشد و این همه سهمیه که صرفا سبب میشود افرادی که لیاقت ورود به چنین رشتههایی را دارند از آن محروم شوند، حذف میشدند.
بهتر بود نمایندگان مجلس بهجای چنین طرحهای عجیبوغریبی به فکر میافتادند که دلیل مهاجرت گسترده پزشکان چیست.
چه میشود که کسی که بهترین سالهای عمرش را در این رشته و با سختی و مرارت بسیار گذرانده، قبول میکند دوباره همهچیز را از نو بگذراند، اما این مملکت را ترک کند؟ متأسفانه رسانه ملی چنان تصویر نادرستی از پزشکان ارائه داده است که همه فکر میکنند این قشر در رفاه کامل به سر میبرند و بسیار بیشتر از آنچه مستحق هستند، دریافت میکنند.
این در حالی است که اکثرا پزشکان از نظر معیشتی در مضیقه بوده و تنها یک مقایسه ساده بین میزان کار پزشکان در ایران با سایر مناطق جهان و درعینحال بین دستمزدهای آنها، حقیقت موضوع را مشخص میکند.
در ایران یک پزشک باید ساعتهای متمادی حجم بالای بیماران را ببیند و صفر تا صد مسئولیت آن را نیز بر عهده داشته باشد، اما سرآخر این سیستم درمانی است که اکثریت درآمد را سهم خود کرده و درعینحال هیچ مسئولیتی را در قبال بیماران نپذیرفته و از پزشکان نیز کوچکترین حمایتی نمیکند.
نتیجه نهتنها مشکلات عدیده اقتصادی پزشکان است بلکه آنها احساس عدم امنیت شغلی نیز دارند که بار روانی آن میتواند هر زندگی و شغلی را به تلخی بکشاند. پزشکی نهتنها بسیار سخت است بلکه نوعی خستگی مزمن را بهوجود میآورد که میتواند تمام زندگی را به تلخی بکشاند.
متأسفانه سیاستهای اشتباه و غیرکارشناسانه این تلخی را به جایی میرساند که درنهایت پزشکان، رفتن و مهاجرت را بر همهچیز ارجح میدانند.
ورود سیاستگذاران به حل مشکلات عدیدهای که پزشکان در این مملکت دارند بهترین کار برای جلوگیری از مهاجرت آنهاست. تصحیح تعرفهها و حقیقیکردن آنها و تلاش در بازپرداخت معوقات پزشکان میتواند گامی اولیه در حل این مشکل بسیار جدی باشد.