صبح شد: هفته گذشته رئیس جدید و جوان سازمان نظام پزشکی مطالبی را در دفاع از جامعه پزشکی در خبرگزاریهای واقعی و مجازی جاری کرد. البته صرف دفاع از پزشکان درحالیکه صغیر و کبیر در عرصه عمومی سعی در نقد و تقبیح «پزشکان» درعینحال تقدیر از «کادر درمان» دارند و گویا متوجه نیستند که اینها یکی هستند! به جای خود قابل تحسین است؛ اما با نظری کوتاه بر این اظهارات مشخص میشود که در همچنان بر همان پاشنه میچرخد و تغییر نگرش کلیای که برای اصلاح امور ضرورتی است، در دیدگاه ایشان هنوز صورت نگرفته. همچنان صحبت از افزودن چند درصد به «تعرفه»ها میشود، نه تعیین راهکاری علمی و دائمی برای محاسبه تعرفههای واقعی! بهعلاوه تعرفه «ویزیت» که واحد پایه خدمات انسانی در طب است، از تعرفه سایر خدمات جدا نشده و بالطبع صحبتی هم از تبیین انواع مختلف ویزیت بسته به تخصص و متخصص و شرایط خاص آن ویزیت
بر اساس آنچه در کتاب کالیفرنیا وجود دارد، نمیشود. در این کتاب مرجع تعرفه، هم برای جراحیهای مختلف و هم برای ویزیتهای مختلف، تعرفههای بسیار متنوعی وجود دارد که سالهاست مسئولانی که بیشتر از میان جراحان هستند نه نسخهنویسان، این موضوع را در نظر نمیگیرند که تعرفههای جراحی دقیقا بر اساس این کتاب تعریف شده؛ اما بخش ویزیت بهطور کل نادیده گرفته میشود. یکی از دلایل اصلی بحران موجود طب و حیفومیل منابع هم همین بیتوجهی به اهمیت طبقهبندی ویزیتها بر یک اساس علمی است، نه اعلام عددی اللهبختکی که معلوم نیست از کجا آمده! این نوع تعیین تعرفه توافقی، ادامه وضعیت اضطراری دائمیشده در یک جامعه اردوگاهی است و نه یک محاسبه اقتصادی علمی که مشخصه یک جامعه بهثباترسیده است. در قضیه دستیاران همچنان صحبت از اضافه پرداخت به ایشان میشود و نه یک تغییر نگرش اساسی و تعریف این دوره بهعنوان یک دوره کاری با تمام حقوق قانونی یک کارمند. حتی این ملاحظه ساده را هم در نظر نمیگیرند که هر اضافه پرداختی بهسرعت به واسطه تورم از بین خواهد رفت! بسیاری از دستیارانی که انصراف میدهند، در سایر کشورها دستیاری را بهعنوان یک شغل و با مزایای آن شروع میکنند. شغل دستیاری باید یکی از «مشاغل» پرجاذبه برای پزشکان عمومی باشد و برای آنها کارآفرینی کند؛ نهتنها از این نظر که قرار است تخصص بگیرند، بلکه به این خاطر که چهار سال از بهترین سالهای خود را در یک محیط آکادمیک پرنشاط اشتغال داشته باشند. چیزی که بسیاری برای آن مهاجرت میکنند. بحران کرونا نشان داد که دستیاران بیشترین کار درمانی را ارائه دادند و کمترین آموزش را گرفتند. تبعیت دوره دستیاری از قوانین کار تنها از زاویه میزان پرداخت اهمیت ندارد، بلکه باعث برافتادن قوانین بردهداری در همه سلسلهمراتب مختلف بیمارستانی میشود. کسی کاری را که برای آن پرداختی اصولی صورت میگیرد، به دیگری تحمیل نمیکند. در قضیه سنتی آقای رئیس بنا بر سنت متولیان وزارت بهداشت همچنان بر وجود یک طب سنتی موهوم دانشگاهی اصرار میکنند. این نظر بخش اعظم جامعه پزشکی و انجمنهای علمی آن نیست. اینکه ایشان باید منعکسکننده نظر جامعه پزشکی باشند نه نظر شخصی خود یا وزارت بهداشت به جای خود، ولی واقعا معلوم نیست خود ایشان و سایر مسئولان هم شخصا تا چه حد به این ترجیعبند که اخیرا بسیار تکرار میشود، عقیدهمند باشند. آیا واقعا تصور میکنند دانشکدههایی که از زمان مرحوم دکتر طریقتمنفرد تأسیس شد، واقعا قادر به جعل نوعی طب هستند؟ و آیا استناد به چنین مراکزی که ابتدا تنها برای تحقیق تأسیس شدند، ولی با یک کلیک ساده بر گوگل میتوان وسعت فعالیتهای درمانی غیرعلمی آنها را در سطح شهرها دریافت، امکانپذیر است؟ راستی سوای بسیاری عوامل دیگر نوع کار مسئولان عزیز ما که جراحیهای فوقتخصصی روی چشم و عروق است در این تنگی نگاه و بیاهمیت تلقیکردن وجود یا نبود طب سنتی دانشگاهی بیتأثیر نبوده؟ اگر کار روزمره ایشان ویزیت بیماران داخلی و ارائه درمانهای نوین دارویی بود، میتوانستند به چنین نظرات موهومی با این صراحت پایبند باشند؟ قطع نظر از «موضوع»، فحوای کلام آقای رئیس هم همان قبلی است. توصیه میکنند و راه نشان میدهند. گویا همه بر سر یک میز نشستهاند تا بهترین تصمیم را بگیرند و توجه نمیکنند که تعاملات اجتماعی نه بر توصیهها، بلکه بر تعادل نیروها متکی است. نکته مهم آن است که رئیس نظام پزشکی وقتی از جانب پزشکان درخواستی را مطرح میکند، باید بتواند به نیروها و واکنشهای احتمالی پزشکان در صورت رعایتنکردن آن درخواستها هم اشاره کند؛ حتی اگر در ناصیه او توان سازماندهی چنین واکنشهایی متصور نباشد. در غیر این صورت وقتی همه از پشت آن میز بلند میشوند، مسئولانی که قدرت اجرائی دارند در مصاف با مشکلات پیشروی خود و بدون نگرانی از نیرویی که رئیس عزیز ما میتواند وارد کند، به کار خود ادامه داده، تنها قول و لبخندی تحویل آقای رئیس خواهند داد.
بابک زمانی- نورولوژیست
انتهای پیام/