به بهانه اکران آنلاین فیلم «طلاخون»،در گفتوگو با جبار آذین و محمدرضا لطفی منتقدان سینما علل و پیامدهای احتمالی نمایش آثاری درباره قاتلان زنجیرهای را در سینما و نمایش خانگی بررسی کردیم
از چهارشنبه هفته گذشته، فیلم سینمایی «طلاخون» در سه پلتفرم اصلی فیلیمو، نماوا و فیلمنت به نمایش درآمده است؛ فیلمی که به ماجرای واقعی جنایتهای یک قاتل زنجیرهای در دهه 80 میپردازد. این اثر را میتوان پنجمین فیلم یا سریال 2-3 سال اخیر دانست که به نحوی در قصه آن، یک قاتل زنجیرهای حضور دارد. به همین بهانه در گزارش امروز، مروری بر این آثار داشتیم و در گفتوگو با دو منتقد و کارشناس سینما، علل احتمالی توجه سینماگران به این گونه آثار و پیامدهای احتمالی آن را بررسی کردیم.
آثاری درباره قاتلان زنجیرهای
«طلاخون» بهانه تدوین این گزارش، فیلمی به کارگردانی ابراهیم شیبانی است که با بازی شهاب حسینی، بهار قاسمی و حسام منظور تماشایی شده؛ محصولی که ماجرای مهین قدیری اولین قاتل زنجیرهای زن ایران را در قالب داستانی نمایشی، روایت میکند. مادر دو فرزند کوچک که حدود 15 سال پیش با انگیزهای عجیب به جنایتهای هولناکی دست زد. این سوژه البته دو سال قبل نیز در مستندی سینمایی به نام «مهین» محصول سازمان هنری-رسانهای اوج، دستمایه تولید اثر قرار گرفت؛ مستندی که به آن توجه بسیاری شد. «طلاخون» البته در نمایش عمومی که در تابستان 1401 در سینماها داشت، به موفقیت چندانی دست نیافت؛ هرچند واجد بعضی امتیازات فرمی و ساختاری است. به جز «طلاخون» و «مهین»، سه اثر دیگر نیز در سالهای اخیر به قاتلان زنجیرهای پرداختند. فیلم «عنکبوت» به کارگردانی ابراهیم ایرجزاد درباره سعید حنایی معروف به «قاتل عنکبوتی» که در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 زنان خیابانی را به قتل میرساند، نخستین اثر است که در سال 98 ساخته شد و اواخر 1400 به نمایش عمومی درآمد. بعد از آن در تابستان 1401 نیز سریال «خونسرد» ساخته امیرحسین ترابی انتشار خود را آغاز کرد که در آن، پزشکی به نام «کسری کیا» مردانی را که به شکلی مرتکب زنآزاری شده بودند، به قتل میرساند. سریال «پوست شیر» نیز که به تازگی به پایان رسید، در بخشهایی از قسمتهای اول آن به شخصیتی با نام مستعار «درختی» میپرداخت که البته به سوژه اصلی سریال تبدیل نشد.
آذین: سلیقه مردم، معیار تولید نیست
در این باره با جبار آذین منتقد سینما گفتوگو کردیم. آذین در پاسخ به سوالی درباره انگیزه کارگردانها از پرداختن به سوژه قاتل سریالی، با انتقاد از بیتوجهی کارگردانها به سلیقه عموم مردم گفت: «تولید آثار فرهنگی و هنری باید با رویکرد توجه به فرهنگ، سلیقه و خواست مردم انجام شود، اما به این مهم به ندرت در سینما، تلویزیون و حتی نمایش خانگی توجه شده است و بیش از هر چیز، توجه به سلیقه مسئولان، مدیران و همچنین کسب درآمد، معیار تولید آثار قرار میگیرد. به همین دلیل اغلب فیلم ها و سریالهایی که تولید میشوند، به علت نیاز مخاطب به این نوع آثار نیست. ممکن است در دورانی که ضعفهای مفرط گریبانگیر تولیدات فرهنگی در کشور است، به بعضی آثار در مقطعی توجه شود، اما این به معنای داشتن محتوای درست و بیعیبونقص بودن آثار نیست.» وی افزود: «مدتهاست که تلویزیون، سینما یا نمایش خانگی به جای حرکت در مسیر خواست مردم که خواستار امید و شادمانی هستند و نیاز دارند به آثار مفرح، سرگرمکننده، بامحتوا و همچنین توجه به مناسبات خانوادگی، اجتماعی و مشکلاتی که با آنها درگیر هستند، همچنان مسیر خودشان را میروند. این بدین معنا نیست که آثار جنایی، پلیسی و معمایی ژانر مورد علاقه همه مردم باشد و بیشتر حاصل رویکرد مدیریتی برخی رسانههاست که به صورت سلیقهای و گروهی اداره میشوند. اگر مردم، معیار اساسی تولید قرار گیرند، میبینید که در همه ژانرها، فیلمها و سریالهای بامحتوا و خوشساختار خواهیم داشت که هرکس بر اساس نیاز، سلیقه و انتخاب به تماشای آثار مینشیند، اما متاسفانه امروز این اتفاق نمیافتد و آن چه میبینیم، بر اساس ذوق، سلیقه و نوعی رابطه کاسبکارانه میان برخی هنرمندان و مدیران فرهنگی است.» آذین در ادامه درباره لزوم تنوع ژانر نیز اشاره کرد: «این تنوع باید در راستای خواست ملت باشد، نه یک طیف یا گروه خاص. مردم به آثار جنایی، پلیسی، امنیتی، طنز، کمدی، خانوادگی و اجتماعی بامحتوا احتیاج دارند و این به یک برنامهریزی کارشناسانه و بنیادین نیازمند است که باید توسط مسئولان با یاری هنرمندان اجرایی شود، اما این اتفاق نمیافتد، چون بین مسئولان فرهنگی، هنری، سینمایی و حتی صداوسیما با مردم فاصله افتاده و این فاصله باعث شده است تولیدات مسیر دیگری را طی کنند.»
لطفی: موجی که اهمیتی ندارد
محمدرضا لطفی منتقد و کارشناس سینما نظری متفاوت درباره این موضوع داشت. او در این باره گفت: «موضوع قاتلان زنجیرهای معمولاً در قالب ژانر پلیسی قرار میگیرد و یکی از ژانرهای محبوب در همهجای دنیا، ژانر پلیسی است. البته در سینمای ایران چیزی به نام ژانر وجود ندارد و بسیار مبتنی بر موج است. یعنی بعد از موفقیت یک فیلم، موجی از آثار مشابه به وجود میآید تا جایی که دیگر از آن آثار استقبال نمی شود و فیلم دیگری، موج تازهای میسازد.»وی توضیح داد: «دلیل موجمحور بودن سینمای ایران -چه پس از انقلاب و چه قبل از آن- هم آن است که اولاً مخاطب تربیتشده نداریم و ثانیا تولید ما نیز نظاممند نیست و تهیهکنندهها در جزیرههای مجزا کار میکنند.» لطفی بیان کرد: «ما اصلا تعداد زیادی اثر با موضوع قاتلان زنجیرهای نداریم و اینها هم به شکل اتفاقی همزمان منتشر شدهاند. حال این که از «خونسرد» و «پوست شیر» استقبال به عمل آمد، میتواند موجی از این آثار را بیافریند، اما من فکر نمیکنم کل این ماجرا ژانرمحور یا هدفمند باشد. به همین دلیل فکر میکنم این مسئله، اتفاقی مهم نیست. با این حال چون مخاطب کمتر روی پرده سینما یا در پلتفرم این موضوع را دیده است، به هر حال از آن استقبال می شود.» این منتقد سینما درباره پیامدهای احتمالی آثاری درباره قاتلان زنجیرهای نیز تاکید کرد: «بله، ممکن است تاثیر داشته باشد. مثل این است که وقتی کسی سوار خودرو میشود، ممکن است دچار تصادف شود و فوت کند. آیا این احتمال به معنای آن است که نباید سوار خودرو شویم؟ ما باید نظام درجهبندی سنی را فرهنگسازی کنیم، اما چون الان این فرهنگسازی را نداریم، ممکن است آسیبزا باشد. بنابراین نباید جلوی ساخت این موضوعات را گرفت، بلکه باید برای نظام درجهبندی سنی، فرهنگسازی کنیم.» وی در پایان گفت: «مثلا من یادم است در دهه 70 و بعد از پخش سریال «خواب و بیدار»، موارد متعددی سرقتهای مشابه آن سریال اتفاق افتاد. آیا نباید آن سریال ساخته میشد؟ اگر بخواهیم اینطور نگاه کنیم، نباید هیچ فیلم یا سریالی ساخته شود، چون ممکن است به هر حال بدآموزی هم وجود داشته باشد. این خاصیت فیلم یا سریال تاثیرگذار است.»