احسان سعیدی، فارغالتحصیل دانشگاه دامپزشکی کازرون است. وی چند سالی دامپزشک معتمد سازمان حفاظت محیطزیست و دامپزشک پارک ملی بمو در استان فارس بود، اما اکنون علاقه شخصی خود را در مسیر تیمار حیاتوحش آسیبدیده به گونه دیگری طی میکند.
صبحشد: احسان سعیدی، فارغالتحصیل دانشگاه دامپزشکی کازرون است. وی چند سالی دامپزشک معتمد سازمان حفاظت محیطزیست و دامپزشک پارک ملی بمو در استان فارس بود، اما اکنون علاقه شخصی خود را در مسیر تیمار حیاتوحش آسیبدیده به گونه دیگری طی میکند. درسال ۱۳۹۸ یکی از محیطبانهای استان فارس درباره او گفت: «در کارش مهارت دارد، اما علاقهای هم به دیده شدن ندارد، حیات وحش برای او جنبه نمایشی ندارد بلکه بیشتر درمانگر است تا تصویرگر.» سال گذشته هم نام او با پلنگ زخمی بشاگرد که دست چپش در تله گیر کرد و بعدها در تهران قطع شد، گره خورد. در آن زمان از بحثهای داغ فضای مجازی و خبرگزاریها پرهیز کرد تا اینکه سرنوشت پلنگ معلول به باغوحش باراجین ختم شد، تنها آن زمان بود که در صفحه شخصی خود نوشت.
«بدون هیچ برنامهای... بدون هیچ هدفی که اگر نتوانستیم حیوان را به زیستگاه برگردانیم، دلخوش به این باشیم که لااقل یک کار اصولی حفاظتی برای آن تعریف شده. ما یک مرکز تخصصی بازپروری حیات وحش نداریم که حتی اگر شده اسم آن به ظاهر هم مرکز بازپروری حیات وحش باشد.»
«اعتماد» در گفتگو با سعیدی که نویسنده کتابچه «راهنمای مقیدسازی شیمیایی در حیات وحش ایران» هم هست، مشکلات دامپزشکان حیات وحش در ایران را بررسی کرده است.
اهمیت و ضرورت نگارش کتابی در راستای مقیدسازی شیمیایی حیات وحش چیست؟
از زمانی که دانشجو بودم، همیشه این کمبود را در حوزه دامپزشکی احساس میکردم. متاسفانه در حال حاضر در دانشکدههای دامپزشکی حتی یک واحد هم در سرفصل دروس رشته دامپزشکی در ارتباط با حیاتوحش وجود ندارد و تدریس نمیشود. با وجود اینکه من از همان ابتدای دوران دانشجویی به موضوع حیات وحش خیلی علاقهمند بودم، اما اصلا نمیدانستم که از کجا باید شروع کنم یا از چه کسی باید کمک بگیرم. این مساله از همان ابتدای تحصیل در من بود تا زمانی که امریه سربازی را به پارک ملی بمو رفتم و بعد از آن هم با سازمان محیطزیست ارتباط برقرار کردم و دامپزشک معتمد شدم. آنجا بود که با بیهوشی گونههای جانوری کمکم آشنا شدم و تجاربی به دست آوردم، در حالیکه این مسیر باید از مدتها پیش آغاز میشد. آن زمان براساس ارتباطی که با دانشکده دامپزشکی شیراز داشتم، مشابه علاقه خود را در سایر دانشجویان دامپزشکی هم مشاهده میکردم. خیلی از دانشجوها آن زمان میخواستند که همراهیام کنند، با وجود اینکه این علاقه را میدیدم، اما آنها هم مانند من نمیدانستند که دقیقا از کجا باید شروع کنند. متاسفم که این را میگویم، اما اغراق نیست اگر بگویم که بسیاری از دانشجویان دامپزشکی حتی با مفاهیم اولیه حیات وحش هم آشنایی ندارند.
منظورتان از عدم آشنایی چیست؟ آیا تجهیزات تخصصی لازم برای بیهوشی و معاینه حیات وحش را نمیشناسند؟
بله من خودم دارت بیهوشی را اولینبار در امریه سربازی دیدم و مجبور شدم که از آن استفاده کنم در حالی که طی ۶ سال دوره دامپزشکی هیچ آشنایی با دارت نداشتم، یکی از ابتداییترین مفاهیم مقیدسازی و دامپزشکی حیات وحش، آشنایی با انواع دارتها، سلاحهای مختلف مخصوص بیهوشی حیاتوحش و مکانیسم آنهاست، چون هر گونه جانوری را که بخواهید معاینه کنید، اول باید مقید شود؛ به عنوان مثال مقیدسازی پستانداران و بالاخص گوشتخواران باید از راه دور باشد و آشنایی با این موارد ابتدایی ضروری است.
چطور شد که شما با همه این سختیها دامپزشکی حیات وحش را انتخاب کردید؟
به نظر خودم همان علاقه درونی بود، همیشه به گونههای جانوری حیات وحش علاقه داشتم و مستندهای حیات وحش هم زیاد میدیدم. نمیتوانم بگویم که استادان دامپزشکی ما کوتاهی کردند، چون آنها هم اطلاعات زیادی از کار با حیات وحش نداشتند، اما متاسفانه این علاقه آنطورکه باید سمت و سو داده نشد. یک سوالم در دوره تحصیل همیشه این بود که چرا ما فقط با ۴ یا ۵ گونه سروکار داریم، گونههای جانوری دیگر مانند خرس، پلنگ، روباه و سایرین در کجای این آموزشها هستند. بعد از فارغالتحصیلی با وجود اینکه ۲ الی ۳ سال در یک کلینیک دام کوچک کار میکردم، اما راضیام نمیکرد و جذابیتی نداشت. درست است که دامپزشکی حیاتوحش به هیچوجه در ایران درآمدزا نیست، اما همهچیز هم پول نیست. امریه سربازی زندگیام را تغییر داد، خیلی اتفاقی متوجه شدم که سازمان محیطزیست در این زمینه فعالیت میکند و برای امریه سربازی به پارک ملی بمو استان فارس رفتم.
در پارک ملی بمو امکانات خاص یا کلینیکی وجود داشت؟
نه امکانات خاصی نبود، تنها تفاوتی که داشت این بود که گونههای جانوری آسیب دیده متعددی به دستم میرسید. از همان جا به زندگی و علاقهام هدف دادم، درست است که کتب حیات وحش مثل کتابهای موری فائولر (Murray Fowler) که جزو کتابهای مرجع دامپزشکی حیات وحش است از گذشته و در دوران دانشجویی میخواندم، اما اغراق نیست اگر بگویم که بدون تجربه کار عملی با گونههای جانوری و صرف مطالعه تنها، پیشرفت چندانی حاصل نمیشود.
تجهیزاتی مانند بلوپایپ و دارت را سازمان محیطزیست در اختیارتان میگذاشت؟
نه، حدود ۵ الی ۶ ماهی تنها دنبال این بودم که دارت و بلوپایپ از سازمان محیطزیست بگیرم ولی متاسفانه تحویل نمیدادند. به ناچار با هزینه شخصی دارت و بلوپایپ خریداری کردم، همزمان که با این تجهیزات کار میکردم، متنهای آموزشی را هم ترجمه میکردم. این روند همچنان بعد از امریه ادامه داشت، نزدیک ۲ سال دامپزشک معتمد سازمان محیطزیست بودم و در همان زمان هم به هزینه شخصی تپانچه بیهوشی خریدم و ادامه دادم. همه اینها را گفتم که به اینجا برسم تا یک سال و نیم پیش هیچ متن فارسی نبود که درباره ابتداییترین تجهیزات بیهوشی و مقیدسازی حیات وحش توضیح دهد.
کتاب شما هم برگرفته از همان ترجمههاست؟
بخشی بله و البته به انضمام برداشتها و تجارب شخصی که به آن اضافه کردم. من در طول کار دامپزشکی حیات وحش این مشکلات را احساس کردم و تلاش کردهام تا درباره مفاهیم ابتدایی زندهگیری، روشهای زندهگیری، تفاوت مقیدسازی فیزیکی با شیمیایی و یکسری از روشهای مقیدسازی فیزیکی و داروهای بیهوشی رایج در کشور به صورت فشرده توضیح دهم.
البته اشاره کنم که در وضع موجود، نظرم درباره داروهای مورد کاربرد حیات وحش خیلی ایدهآلگرایانه نیست. داروهای بیهوشی متعدد با حاشیه ایمن بیهوشی (Marginal Safety) مناسب در دنیا وجود دارد از جمله اتورفین، تلازول، آلفاکسولون و... که متاسفانه در کشور ما به راحتی در دسترس دامپزشک حیات وحش نیستند. به عنوان مثال الان تنها یک ویال داروی تلازول حدود ۱۰ الی ۱۱ میلیون است، بنابراین کسی شاید تمایل به خرید آنها نداشته باشد و مقدور هم نباشد؛ به همین دلیل در کتاب تنها از این داروها نام برده شده و در مورد مزایا و معایب آنها توضیحی ندادهام. بیشتر تلاش کردهام که ۱۰ الی ۱۱ نوع دارویی که در کشور پیدا میشود را کاملتر معرفی کنم، چون کار عملی ما با همین داروهاست. در فصل ۳ روند مقیدسازی شیمیایی توضیح داده شده که مراحل، شرح وظایف تیم مقیدسازی شیمیایی، چگونگی نزدیک شدن به حیوان، نحوه دارتینگ، مانیتورینگ در حین بیهوشی، ابزارهای مورد نیاز برای مانیتورینگ بیهوشی، چگونگی بازگشت حیوان از بیهوشی و عوارض احتمالی که در طول مقیدسازی شیمیایی ممکن است، پیش بیاید؛ توضیح داده شده. در فصل ۴ هم انواع دارت و مکانیسمهای پر کردن و تخلیه دارو، سلاحهای تزریق از راه دور و مکانیسمهای مختلف پرتاب دارت توسط هرکدام از این سلاحها توضیح داده شده است. در فصل ۵ هم تلاش شده برای گونههای شاخص مانند گربهسانان، سگسانان، خرسها، کفتار راهراه، گور ایرانی، زوجسمان، خرگوشها و جوندگان که احتمال برخورد بیشتر با آنها هست؛ پروتکلهای بیهوشی ارایه دهم یعنی دوز داروهای بیهوشی به همراه شماری از ترکیبهای دارویی مورد استفاده در بیهوشی این گونهها بیان شده است. پروتکلها بر اساس تجربه خودم در بیهوشی گونههای مختلف و البته متنهای برگرفته از کتاب فائولر، Z۰۰ and Wild Mammal Formulary و چند کتاب دیگر تدوین شده که امیدوارم برای علاقهمندان مفید باشد.
یکی از مسائلی که اشاره کردید و جای تعمق دارد، عدم دسترسی دامپزشکان معتمد سازمان محیطزیست به تجهیزاتی مانند دارت است. در ضمن گفتید که با هزینه شخصی وسایل را تهیه کردید، آیا به نظر شما همکاران دیگرتان در استانهای دیگر همچنین امکانی دارند؟
متاسفانه با خیلی از سازوکارهای سازمان محیطزیست موافق نیستم، به عنوان مثال از نظر من امریه محیطزیست یک فرصت عالی برای کسب تجربه و آشنایی هرچه بیشتر دامپزشکان علاقهمند به حیاتوحش است و قرار نیست هر کسی را برای امریه محیطزیست قبول کنند. خیلی از این افراد صرفا برای گذراندن یک دوره سربازی میآیند در حالی که اگر بخواهند میتوانند خیلی راحت افراد علاقهمند را گلچین کنند و فرصت را برای بال و پر دادن به این افراد علاقهمند فراهم کنند. خیلی از تجهیزاتی که اشاره کردم، در سازمان محیطزیست هست، اما متاسفانه در اختیار دامپزشکان قرار نمیگیرد. اگر قرار است که دامپزشک مسوول بیهوشی باشد، طبیعتا باید تجهیزات لازم را هم در اختیار داشته باشد.
این را هم بگویم که بعدها و در طول نگارش متن با لیلا جولایی، رییس اداره امور حیات وحش حفاظت محیطزیست استان فارس صحبت کردم و ایشان هم تجهیزات را در اختیار من گذاشتند. اگر بخواهم که بیانصافی نباشد، این را هم باید بگویم که من از طریق سازمان محیطزیست چندین دوره داخلی را شرکت کردم که بسیار مفید بود به عنوان مثال همایش حیات وحش تهران و تعدادی از همایشها را هم با هماهنگی سازمان حضور داشتم. برگزاری این دورهها برای افرادی که علاقهمند هستند، بسیار مفید است. اما حرف اول را علاقه میزند و بعد هم باید زمینه کار توسط سازمان محیطزیست فراهم شود.