صبحشد: محمد صالحعلا برای آنها که شبزی هستند و دل در گرو شب دارند نمادی از این هنگامه است. جایی که حرف از قداست شب باشد نامی هم از او در میان است. یلدا هم که جای خود دارد. در ساحت او طولانیترین شب سال عیش مدام است و بس. اما او هم حالا از دوستدارانش میخواهد کاری نکنند که این شب طولانی به اندوه بیکرانی تعبیر شود. او به جامجم از دلبستگیاش به شب میگوید و خواهش این است که دیدار امشب را به فقدان بدل نکنیم.
او به ما میگوید: «من شب را دوست دارم، چراکه فکر میکنم من تاریکی را روی شب کشیدهام. به همین خاطر تقریبا بهطور مادرزاد اهل شب بودهام. بعدها هم نانآور شب شدم و کارم از شب بود. شب یلدا را هم دوست دارم برای اینکه همه شبها زیبا و عاشقانه هستند و شب یلدا چکاد و اوج دوستداشتن است. حالا، اما این موقعیت فراهمشده خیلی من را دلتنگ میکند.
باور کنید من وقتی میشنوم که مشکلی برای یکی از هموطنانم پیشآمده یکبار غصه میخورم و پریشان میشوم. اما گاهی وقتی آمارها میگفت ۳۰۰ و چند نفر از هموطنانم عازم عالم ناز شدهاند ظرفیت این را نداشتم برای این تعداد از هموطنانم دلتنگ باشم. موقعیت دشواری بود. گاهی یاد آن شعر ابراهیم خلیفه، شاعر بحرینی میافتم که میگفت: «مرگ وقار خودش را از دست داده بود».
حالا که میشنوم از خبرهای امیدوارکننده که شیب این فراگیری رو به افول است خیلی مسرتبخش و شادیآور است. من که هیچکس بنهیچکسم و این را خود هموطنانم هم میدانند. میخواهم استدعا کنم که این شب یلدا را استثنائا در خانه بمانند تا ترجیحا خیال من را راحت کنند که نگران فردای یلدای امسال نباشم.»